نظر دادن

چون دیدم اغلب دوستان برای نظر داد ن مشکل پیدا می کنن فقط کافی هست جمله پایین رو بخونن.

برای نظر دادن ابتدا هویت خود رو مشخص کنید.

۱۰.۰۷.۱۳۸۹

زنی را می شناسم من(شعري بسيار زيبا از سيمين بهبهاني)

زنی را می شناسم من

زنی را می شناسم من
که شوق بال و پر دارد
ولی از بس که پُر شور است
دو صد بیم از سفر دارد

زنی را می شناسم من
که در یک گوشه ی خانه
میان شستن و پختن
درون آشپزخانه
سرود عشق می خواند
نگاهش ساده و تنهاست
صدایش خسته و محزون
امیدش در ته فرداست

آنچه که ندا شاید ندا می خواست بگوید ولی نمی توانست


می دویدم ... می دویدم
اونها هم همین رو می خواستن می خواستن من بدوم می خواستن من بترسم وقتی فهمیدن من دیگه از جهنم اونها نمی ترسم وقتی فهمیدن من دیگه شب اول قبر اونها نمی ترسم خواستن تو همین دنیا از اونها بترسم
یهو ایستادم دردی روی سینه ام احساس کردم ... درد واژه ای که واسه هیچ کدون ما ها دیگه غریبه نیست ... بی اختیار دراز کشیدم روی زمین نگاه اضطراب انگیز استاد موسیقیم و مردم رو از بالای سرم می دیدم.
نفس کشیدن واسم سخت شده بود
بالای سرم یکی فریاد می زد : فشار بده فشار بده
دست هاشون رو گذاشته بودن روی سینه من و فشار می دادن ولی نه به اندازه ای که درد هایی که توی سینه ام بود به سینه ام فشار می آورد
خون از دهنم بیرون می آمد خون از روی صورتم جاری شد
حالا فهمیدم که دیگه دارم می میرم
دیگه دارم از این دنیا می رم

۹.۳۰.۱۳۸۹

من يک فمينيست هستم.(درد دل يه دختر)

از خدا پنهان نيست از شما چه پنهان ، من يک فمينيست هستم.

اولين بارجرقه هاي هاي فمينيسم من در سن کودکي زده شد وقتي ديدم که مادر بزرگم
پسرهاي فاميل را شومبول طلا خطاب مي کند و آنها حق دارند با شورت دور حياط
بدوند ولي اگر من جوري بنشينم که دامنم درست نباشد همه بسيج مي شوند تا دامن
مرا روي پاهاي کودکانه و بي خبرم بکشند و مدام گوشزد کنند که درست بنشين. ذهن
پنج ساله ي من نفهميد ( هنوز هم نمي فهمد) که چرا آن چيزي که وسط پاي پسر عمه
ام است بايد با لفظ طلا آراسته شود و حتي گاهي با الفاظ ( شومبولتو بخورم
خورده شود ولي آن چه من دارم مايه ي شرمساري است و بايد پوشانده شود. ذهن پنج
ساله ي من حتي وقتي ده ساله شد نفهميد که چرا آنها بايد راحت ته کوچه دوچرخه
سواري کنند و من با هزار مکافات و يواشکي رکاب بزنم و روپوش و روسري ام مدام
توي چرخ گير کند و زمين بخورم و همه به من بخندند.او هرگز نفهميد چرا وقتي
بالغ شدم و آن دو جوانه ي سرکش در سينه هايم روييد بايد آن را زير مقنعه ي چانه
دار بلند و روپوش گشاد پنهان کنم و قوز کنم تا برجستگي هاي بدنم را از چشم ها
بپوشانم. ذهن من هرگز نفهميد چرا هرچه مربوط به زنانگي من است زشت و پنهاني و
گناه آلود است و هرچه مربوط به مردانگي پسر هاست قابل افتخار و ستودني و حتي
به روايتي خوردني است.

**********************

ذهن من هنوز پنج ساله است، نمي فهمد چرا به عنوان يک دختر ناقص و نيمه است؛ نمي
فهمد چرا همه برايش دنبال شوهر مي گردند فکر مي کنند که بدون مرد کامل نيست.
نمي فهمد چرا مادرش مدام مي پرسد اين پسره کيه که هر شب زنگ مي زند؟ اگر دوستت
داره بايد بياد خواستگاريت. او انقدر بچه است که فقط براي پوز زني مادرش به آن
پسر مي گويد بيا خواستگاريم والکي الکي زن مردي مي شود که دوستش ندارد. او حتي
نمي فهمد چرا درخانواده ي آن مرد، مردها يک طرف مجلس عرق مي خورند و بحث سياسي
مي کنند و زن ها طرف ديگر ظرف مي شورند و مزخرف مي بافند. او نمي فهمد که چرا
شوهرش التماس مي کند که لطفا جلوي فاميل من سيگار نکش وقتي خودش مي کشد. او نمي
فهمد چرا سيگار کشيدن مرد درست است و سيگار کشيدن زن نا درست. او نمي فهمد چرا
وقتي مردش را نمي خواهد سالها بايد دنبال طلاق بدود در حاليکه اگر مرد بود در
يک هفته مي توانست زنش را طلاق بدهد

************************

ذهن من هنوز پنج ساله است. اين ذهن پنج ساله دو برابر پسر هاي هم دوره اش زحمت
کشيد تا دانشگاه برود ، آنها خرخون لقبش دادند. اين ذهن پنج ساله بين همه ي
دانشجوهاي ورودي اش شاگرد اول شد تهمت زدند که معلوم نيست با کدام استاد روي
هم ريخته است. بعدها مجبور شد هر تشخيص را دو بار تکرار کند براي آنکه چون زن
بود حرفش نصف يک مرد ارزش داشت. مجبور شد از زبان يک پزشک همکار( که زن بود
)بشنود که ” پيش دکتر زن نرو، زن ها همه بي سوادن” و هيچ نگويد و دم نزند.مجبور
شد دو برابر تلاش کند تا نامش نصف اعتباري که بايد را بيابد. مجبور شد دو برابر
مردها خوب رانندگي کند تا مبادا تصادف کند و اين جمله را بشنود که ” زن ها دست
به فرمون ندارند”.مجبور شد دو برابر مردهاي دور و برش کار کند و دو برابر آنها
موفق شود و دو برابر آنها پول در بياورد و آخر هم ” زن بي سر پرست” ناميده شود.
مجبور شد دو برابر مردها وبلاگ بنويسد تا صدايش به جايي برسد و آخر سر هم متهم
شود که زنانه نويسي مي کند و در واقع “مرد” است..

*********************

از همه ي اينها گذشته ،نگارنده زن خوشبختي محسوب مي شود. در خانواده اي مرفه و
غير مذهبي بدنيا آمده ، امکان تحصيل و امکان فرار از آن چهارچوب هاي غير
منصفانه و زشت را داشته است . او هرگز کتک نخورده و نفقه نخواسته و حضانت طفلي
را از دست نداده است.
با اين همه زخمي وخسته است.
خسته است از اينکه از زبان مردهاي بي خاصيت و احمقي که نصف ضريب هوشي او را
ندارند شنيده است که زن ها منطق ندارند، زن ها طنز ندارند، زن ها دست به فرمان
ندارند.
خسته است از جامعه اي که اگر زني مورد تجاوز قرار بگيرد زن را مورد خطاب قرار
مي دهد که چرا حجابت کامل نبود و مقصر مي شمارند که مرد را گناه انداخته و از
مرد نمي پرسد که چرا مثل يک حيوان رفتار کرده است.

خسته است از جامعه اي که اگر زني مورد خيانت قرار گرفت به او توصيه مي کند که
صبوري کند و خانمي پيشه کند و بيشتر به مردش توجه کند، خسته است از جامعه

سوره جنتی

الف جیـم(1) و تو چه داني که جــنتی کيست؟(2) که از گونه‌ی پستانداران بود واز تیره‌ی آدم‌خواران(3)
همانا او از نسل انسان‌های راست قامت بود و پنجاه ملیون سال پیش می‌زیست که خدا دانای دانایان است(4)
و اکنون رسیده به نسل انسان‌های خمیده قامت(5) باشد که متذکر گردید(6)
ای بندگانم اگر سؤالی داشتید و من جواب ندانستم(7) از جـنتی بپرسید بدرستی که او سرسلسله دایناسوران است و خدا آگاه است ( 8 )همانا که او مدتها پیش از ما می‌زیست(9)
همانا ما به موسی «عصای سحرآمیز» دادیم(10) و به نوح «عمر طولانی»(11) و به عزرائیل «میراندن آدم‌ها»(12)
و به جیرجیرک‌ «صوت جمیل»(13) و به زورو «عبای مشکی»(14) و به بروسلی «خشم اژدها»(15)
و تمامی این‌ها را در یک پکیج استثنایی به جنتی دادیم(15)باشد که دست از سر ما بردارد(16)
همانا ما وی را امام جمعه موقت کردیم(17) لیکن فک ما باز مانده که این موقت کی تمام می‌شود و خدا از در کف ماندگان این موجود است( 18 ) .

۹.۲۹.۱۳۸۹

آبرو داری

مبادا نگاه به نامحرم کنید که این چشم ها دام های شیطانند مبادا نگاه موهای افشون پری یا چشم های عسلی زری بکنید که اینها آتش جهنم شما هستند در قیامت
شما 4 ساعت بابای محترم و نه نه ی محترمه رو می بری خواستگاری یک تحقیق هم می کنید اگه دختر مورد نظر دختری بود که چشم هاش به نامحرم ناافتید بود و یا خدایی نکرده دوست پسر نداشت می ری باهاش عروسی کردید و ایشون رو به خونه بردید می زنی همون شب اول پرده رو پاره می کنی هر چی عقده تو وجودت جمع شده می تونی همون شب اول خالی کنی
خدایی نکرده اگه یهو شیطون گولت بزنه و خدایی نکرده دوست پسر و دوست دختر و ...
نه نه این دخترا هایی که تو خیابون ها موها کاشون رو می زارن بیرون یا اون پسر هایی که مدل سیخ تو پریز می زنن اینا همه فاسدن نکنه همنشین یکی از اینا شی
عاقل باش وقتی می ری بیرون سرت رو می اندازی پایین به هیچ کس نیگاه نمی کنی من خودم وقتی موقعش رسید یک زنی واست پیدا می کنم که چشمش چشم نامحرم ندیده باشه گوشش صدای نامحرم نشنیده باشه صورتش هم هیچ نامحرمی ندیده باشه
کلا یکی زن که هیچ وقت سبیلش هم نزده باشه
یک زنی می گیریم واست که دو تا دو تا بزاد نه نه

۹.۲۷.۱۳۸۹

توجیه زندگی

عقایدمون اتفاقات زنگیمون رو توجیه می کنه

برای نمونه :

شما استخاره گرفتید برای اینکه دخترتون که با یکی ازدواج کنه خوب 2 رو در نظر میگیریم

حالت 1 : خوشبخت می شه ----> شما پیشت خوتدون می گید استخاره خیلی خوب دیدی دخترمون خوشبخت شد

حالت 2 : خوشبخت نمی شه ---- > شما پیش خودتون می گید : نمی دونم چه صلاحی تو کار خدا بوده که اینجور شده

برای نمونه 2 :

شما صبح از خودتون می رید بیرون یه چند تا سوره و چندین بسم الله هم می خونید بعد که رفتید ماشینتون می خوره به جدول

حالا شما به خودتون می گید : حتما اگه ماشینم نخورده بود به جدول من همین جور که می رفتم یه جای دیگه تصادف بدتر می کردم



وای وای می دونید چقدر مجعزه ساختن با این توجیه های که می کنند

اگه تو هر منطقه ای سگ یا گربه ای یا شتری رد بشه یا عکس العملی انجام بده ولی حالا اگه یکی از حیون از کنار حرم مطهر رد بشه و یک نگاهی به طلا ها بکنه می گن این معجزه است

این کارخونه معجزه سازی کی تموم میشه ؟

۹.۰۹.۱۳۸۹

تصور کنید که محمد در قطب شمال زندگی‌ میکرد


تصور کنید که محمد در قطب شمال زندگی‌ میکرد، فکر میکنید آیات قرآن و احادیث دینی به چه شکلی‌ نازل میشدند؟
-
کلی حکم فقهی در باره جماع با پنگوین ها و شیرهای دریایی می داشتیم.
در قرآن ، جهنم مکانی می بود که سرما در آن بیداد می کرد و بهشت ، جایی بسیار گرم بود و مثلا ایه زیرنازل میشد:
- ”
همانا خداوند بندگان نیکوکارش را به بهشت میبرد، از شدت گرما در آنجا تمام بدن ها برنزه می شود و همیشه آتشی برای گرم کردن وجود دارد ، در بهشت هیچگاه باران یا برف نخواهد بارید.
-
مقدار دیه به جای شتر و گوسفند، به تعداد پنگون و شیر دریایی تغییر می یافت.
-
در جهنم ، بنا به گفته قران ، خرس دریایی بود که با افراد در سرمای زیاد گلاویز می شد.
-
طبق آیه قرآن در سال تولد محمد، یک سری خرس قطبی به خانه های اسکیموها حمله می کردند، اما توسط مرغان دریایی که برف (!) حمل می کردند، کشته می شدند.
-
فطریه رو به جای گندم روی گوشت فک میبستن.
محمد هر روز برای عایشه یه آدم برفی درست میکرد که باهاش بازی کنه.
شاش خرس قطبی مقدّس میشد و باهاش کلی‌ از امراض رو میشد معالجه کرد.
-
امام حسین هم تو قطب شمال به همراه ۷۲ نفر از یارانش یخ میزد.
-
سلمان فارسی‌ به اعراب چگونگی‌ ساختن ایگلو را یاد میداد،
امام علی‌ شب‌ها هیزم میبرد در خونه فقیر فقراها.
-
۵ تن آل عبا به ۵ تن ال کرسی تغییر نام میدادند.
-
امام رضا ضمانت بوفالو رو میکرد.
-
به علت سرمای هوا مناسک حج به یک روز کاهش میافت.
-
حجاج باید آخر روز ، گلوله برفی به طرف شیطان پرتاب میکردند.
محمد با سورتمه برفی میرفت به معراج.
-
افراد زنا کار رو به جای سنگسار، یخسار میکردند.
-
خاورمیانه در قرن بیست و یکم بهترین نقطه روی زمین بود دارای ساکنانی روشنفکر و با سواد، و به جای اون کانادا و آلاسکا به مرکز ترویج تروریسم و خرافات در دنیا تبدیل می‌شدند.

۸.۲۴.۱۳۸۹

فرهنگ لغات 1400 ساله

1400 سال هست که به ما از بچگی به ما آموزش می دن که زشت و ما هم تو ذهنمون جا می افته که اون چیز زشته
در رابطه با همین چیز ها هست که فرهنگ لغات ما هم تغییر می کنه مثلا :
غیرت : یعنی مبادا کسی موی ناموس من رو ببینه مبادا کسی به ناموس من نگاه بکنه
لاس زدن : این عمل به حرف زدن صمیمی دو جنس مخالف گفته می شه
لات : به جوانی گفته می شود که آتینش کوتاه باشد موهایش فشن و گردنبندی به گردن داشته باشد
چشم چران : به کسی گفته می شود که زیاد به جنس مخالف خود نگاه می کند
منحرف : کسی که چیزی که ملا ها می گویند را قبول نداشته باشد
مرتد : کسی که دین پدر و مادرش را نپذیرد
این 2 تا واژه هم  رو رک می گم : مرد باید( بکنه) و زن باید (بده) در حالی که هر دوشون دارن یک عمل رو انجام می دن و اون سکس هست هر دو دارن سکس می کنن می خوای بگی مردها فقط لذت می برن یا شاید هم خدا سکس رو برای مرد ها آفریده
جنده : به کسی می گن که رفته سکس کرده حالا جالب هست که مرد جنده  ما تو فرهنگمون نداریم ولی زن جنده داریم خوب حتی دختری که یک بار با دوست پسرش سکس داشته بهش می گن جنده
لاشی :
جلف :
از 2 واژه بالا هم می گذریم

۸.۱۶.۱۳۸۹

مشکل ما

مشکل ما گوش دادن نیست مشکل ما مثل احمق ها گوش دادن است
مشکل ما فکر کردن نیست مشکل ما نحوی فکر کردن است
مشکل ما تحقیق نیست مشکل ما  تحقیق از جایی است که آنها می خواهند
مشکل ما اخبار گوش دادن نیست مشکل ما این است که فقط باید به اخبار اونها گوش بدیم
مشکل ما مردن نیست مشکل ما واسه ی ادم های بی لیاقت مردنه
مشکل ما زندگی کردن نیست مشکل ما این است که مثل تو نمی خواهیم زندگی کنیم
مشکل ما دین نیست مشکل ما بی دینی و مرتدی است
به یاد آنروز که تمام این مشکل ما ها حل بشود

۸.۰۸.۱۳۸۹

من مرتد هستم

وقتي موقعي كه تو ضعيفي جنگ حرام است و موقع نيرومند شدنت جنگ و خونريزي جهاد در راه خداست
وقتي كه تو آب را به روي سپاه مقابل ميبندي نامردي نيست اما آب را كه به روي نوه ات مي بندند نامردي است
وقتي در ماه حرام گردنه بندي مي كني و آدم مي كشي
وقتي هفتصد نفر را كه تسليم شده بودند گردن مي زني
وقتي آيات كتاب تو همه اش به سود خودت بوده مثل:
حكم قضاي نماز كه به خاطر عشق بازي ات با زن زيباي اسير شده در جنگ نماز شبت را نخواندي و اين قانون رو در آوردي
قانون شهادت چهار مرد عادل براي اثبات زنا كه براي حفظ آبروي خودت اين قانون مزخرف را در آوردي(قضيه عايشه)
..... و هزاران قانون و آيه ديگر
وقتي الله تو در ابتدا همان سنگ سياه بود كه بعد ادعا كردي خدا براي ساخت خانه اش از بهشت فرستاده.آخه اينم شد سنگ بازم ياقوتي گرانيتي چيزي.يا اصلا خداي تو كه همه كار ميتونه بكنه يه خونه پيش ساخته مي فرستاد كه هيچ وقت خراب نشه
وقتي به خاطر دعوا با پسر عموهايت سر كليد داري بت خانه كعبه اين دين مسخره رو به خورد ما دادي
وقتي به خاطر بدبختي و فقيري در كودكي دچار عقده شدي و بعدش همه رو با جنگ و خونريزي خالي كردي
وقتي زن زيباي پسرخوانده ات كه طبق قانون آون زمون بر تو حرام بود از چنگش در آوردي و گفتي ميخواي قوانين رو به نفع ما تغيير بدي در صورتي كه همش به نفع زير شكم خودت بود
وقتي در يك صفحه كتاب تو حد اقل دو حرف متناقض ديده ميشه
وقتي در كتاب علم تو آمده آسمان توسط ستون هايي بر روي زمين بنا شده
وقتي اكثر آيات تو در مورد شكم و زير شكمه
وقتي در كتاب تو آمده "اگر زنانتان از شما پيروي نكردند مي توانيد آنها را بزنيد"
وقتي نهايت ظلم را به زن كردي او را تحقير كردي و همدست شيطان خواندي
وقتي به قانون تو ارث زن نصف مرده و شهادتش باطل
وقتي تمام داستانها يا به اصطلاح قصص كتابت كپي تغيير يافته افسانه هاي قديمي يا داستانهاي انجيل و توراته كه به نفع خودت تغيير دادي
وقتي آدم تو را داروين رد ميكند
وقتي به قانون تو هر چه لذت و شاديه حرامه موسيقي حرامه شراب حرامه
وقتي همه رو به زور شمشير مسلمان كردي و اونايي كه مسلمان نشدند كشتي يا مجبور به دادن باج كردي
وقتي يك پنجم غنيمت جنگ از زنها و برده ها تا پول بهترينش مال خودت بود
وقتي دو نيم شدن ماه را فقط خودت ديدي
وقتي به عرش رفتي و از اونجا به جايي رفتي كه اون موقع هنوز ساخته نشده بود
وقتي از اسم تو بوي خون مياد
وقتي جرات گفتن اين حرفا رو حتي به پدرم ندارم چون مرتد هستم و حكمم اعدامه
.
.
.
به خاطر اين وقتي ها و هزاران وقتي ديگر:
"من مرتد هستم"

۸.۰۵.۱۳۸۹

من میکروبم

موهای فشن من نشانه جلفی من و ریش و پشم تو نشانه ی ایمان توست
عمامه و عبای تو نشانه از پیامبر دارد و لباس من نشان از غرب دارد
خاک کربلایی که تو می خوری تو را شفا می دهد و شرابی که من می خورم مرا به جهنم می برد
شال سبز دور گردن تو نشانه سیدی تو (آقایی تو) و گردنبد دور گردنبند دور گردن من نشانه ی انحراف من است
ذکری که تو زیر لب می گویی تبدیل به عسل های بهشت می شود و ترانه ای که من زیر لب می گویم تبدیل به آتش جهنم می شود
وقتی تو صیغه می کنی ثواب می کنی و وقتی من زنا می کنم گناه می کنم
اسم عربی تو خدا را خوشنود می کند و اسم پارسی من خدا را می رنجاند
مرده تو شفا می دهد پس مرده تو هم ارزش دارد ولی مرده من بی ارزش است
حرف های تو حرف های خداوند است و حرف های من حرف های گول خورده غرب است
عقیده تو عقیده درست مرجع تقلید توست و عقیده من عقیده عقل پر خطای عقل من است
خلاصه تو بهشتی هستی و من جهنمی تو عسل بهشت می خوری و من آتش جهنم ولی باز هم زنده باد آتش جهنم

۸.۰۲.۱۳۸۹

دعا

پروردگار بار الهی ریش های جوانان ما را بلند تر و موهای جوانان ما را کوتاه تر بگردان
پروردگارا لباس های جوانان ما را گشاد تر بگردان
پرودگارا حجاب خواهران را به خودشان نزیک تر بگردان
پرودگارا آستین های جوانان ما را بلند تر بگردان
خدوندا پروردگارا تیق جیلت را از هستی ساقت بگردان
پرودگارا به آتش جهنم سازندگان اتو مو افزوده گردان
پرودگارا سبیل های دختران ما را پرپشت و بلند تر بگردان
پرودگارا عمامه و جیب های آخوند های ما را بزرگتر و دهان آنها را گشادتر بگردان
خدوندا بار الهی ریش بزی ها و مو سیخ ها را مورد عنایت فرشتگان جهنم قرار بده
پرودگارا به حق همین آخوندهای عزیز چشم بسیجی های ما را برای کشف هر گونه آرایش غلیظ نورانی تر بگردان
پروردگارا بار الهی این دختران بد حجاب که باعث بلایای طبیعی( سیل , زلزله , آتشفشان و ... ) می شوند را یا به راه مستقیم هدایت کن یا از هستی ساقت فرما
خدوندا صیغه را در جامعه ما را گسترش بده.

۷.۲۵.۱۳۸۹

سلام بر تو ای

عجب مردمی که خودشان در ظلم و ستم زندگی می کنند و برای حسینی گریه می کنند که در برابر ظلم ایستاد

سلام بر تو ای حسین که شهادت تو باعث روضه ی آخوندها و روضه ی آخوندها باعث گریه ما و گریه ما باعث می شود که تو برای ما در آخرت پارتی بازی کنی و به خدا بگویی ما را ببخشد چون شاید خدا خودش نمی داند باید ما را ببخشد یا نبخشد بلکه شما باید با او بگویی و گناهانی که قرآن می گوید با آتش جهنم پاک می شود و شاید خود خدا آنرا ببخشد تو واسطه می شوی که آن را ببخشد ولی نمی دانم چرا در وقتی که حضرت محمد برای تو گریه می کرد که تو در آینده کشته می شود خدا برایش آیه ای نازل نکرد که علاوه بر خودش که می بخشد تو هم می توانی واسطه بخشش شوی.
حالا اشک من برای تو چه می سازد اون زنجیری که به شانه هایم می کوبم برای تو چه می سازد تو که در بهشتی آیا؟ رودخانه های بهشتی تو با اشک من پر می شود آیا ؟ غذای که می گویند مال حسین هست تو هم در بهشت می خوری
حرمت را از طلا ساختن آیا وقتی هم زنده بودی خانه ات از طلا بود آیا وقتی هم زنده بودی نخ به در و دیوار خانه تو گره می زدند تا آنها را درمان کنی
آهای بکوبید بزنید بگرید حسین در 1400 سال پیش کشته شد.
آهای حسین در 1400 سال پیش کشته شد آهای شیر خدا در 1400 سال پیش کشته شد.

آره شک نکن

در دنیا چندین و چندین ملیارد انسان زندگی می کنن و صد ها کشور مختلف و تعداد زیادی نژاد و تعداد زیادی زبان و تعداد زیادی دین و تعداد زیادی عقیده و من بین همه ی آدم های توی کره زمین دنیا اومدم یک کشور دارم یک زبان دارم یک نژاد دارم و مهم تر از همه یک دین و یک عقیده دارم و حتما هم همین دین وهمین عقیده درسه آره شکی توش نیست.

آره من خرم نمی فهمم هیچی رو

من خرم هیچ چیز نمی فهمم من مثل سگ پارس می کنیم و در در خانه تو می خوابم همچون سگ تا اسلام تو در خطر نباشد. من مثل گاو به تو شیر می دهم و تو گوشت من را می خوری و می گویی حلال است. من اسبم که تو روی من سوار می شوی و من می تازم و می دوم ولی افسار من در دست توست.من یک خروس هستم که خروس های دیگه رو می کشم چرا که تمام مرغ عا رو برای خودم می خواهم. من یک پرنده ای هستم که نامه ی تو را به مقصد می رسانم من موشم که از گربه های تو می ترسم.
شاید من حیوان نباشم شاید من حوری بهشتی باشم که به خاطر قانون تو باید به تو صیغه بشم. شاید هم فرشته ای هستم که به تو وحی می رسانم.
تف تو آب دهن تو عرق تو به خاطر ثواب تو پاک شده ثوابی که از دهان خودت از طرف خداوند گفتی.
من یک نخ بسته شده به مرقد مطهر تو هستم که گره من نشانه ی گره ی زندگی یک بدبختی هست که به تو امید دارد در حالی که خود تو هم در زنگیت به کس دیگه ای امید داشتی.

۷.۱۷.۱۳۸۹

به نام خدایی که شیطان را آفرید

به نام خدایی که شیطان را آفرید و به او اجازه داد انسان را فریب دهد ولی به دختران بد حجاب اجازه نداد جوانان را فریب دهند و گشت ارشاد را آفرید.
به نام خدایی که عشق را آفرید ولی عاشق و معشوق را از هم جدا کرد.
به نام خدایی که درد به دنیا آمدن ما را به مادر داد و خنده اش را پدر و در وقت جدایی حق سرپرستی را به پدر داد.
به نام خدایی که پرده بکارت را آفرید و مردان را گماشت تا آن را پاره کنند.
به نام خدایی که گوسفند را آفرید تا در تویله به او غذا بدهند و زن را آفرید تا در خانه به او غذا بدهند تا ارزشش حفظ شود.
به نام خدایی که برای شهوت مردها صیغه قرار داد ولی برای جولگیری از انحراف دختر ها پرده بکارت قرار داد.
به نام خدایی که عقل ناقصی به ما داد ولی به جایش مرجع تقلید داد تا تقلید کنیم.
به نام خدایی که زبان خودش رو در دهان آخوندها قرار داد.
به نام خدایی که دنیا را مسابقه المپیک رسیدن به بهشت قرار داد.
به نام خدایی که به ما یاد داد چگونه با او حرف بزنیم و جملات خودش را به خودش بگوییم.
به نام خدایی که زبان پارسی ما کرد زبان فارسی چون عربی (پ) ندارد
به نام خدایی که ما را آفرید و ما را دور از خودش قرار داد و به ما گفت به من تقرب کنید.
به نام خدایی که برای رسیدن به او برای ما واسطه قرار داد چون جاده رسیدن مستقیم به خدا لغزنده بود
به نام خدایی که آنهایی که لباس عرب می پوشند را برای نصحیت بر ما قرار داد.
به نام خدایی که کفار را قرار داد برای کشته شدن و مسلمان را قرار داد برای کشتن.
به نام خدایی که 1400 سال است که ما را به راه راست هدایت کرده است.
اگه خواستید این مطلب رو کپی کنید بگید از کجا وحی شده

۷.۱۵.۱۳۸۹

حاجی زنت بمیره الهی

حاجی رو حدود یک هفته هست که دفن کردن
زنش که کنار قبرش نشسته بود شروع می کنه به درد و دل کردن :

حاجی من بیوه شدم شما که وقتی زنده بودی هر زنی که شوهرش می مرد صیغه می کردی هر وقت هم که می گفتم می گفتی ثواب داره خانوم . حاجی راسیتش من هم حالا می خوام واسه ثوابش صیغه بشم .
حاجی اون دونیا وقتی رفتی پبش حوری های بهشتی من رو از یاد نبری ها حاجی اصلا می شه پیش حوری ها نری .
حاجی اصلا اگه تو هم بری پیش حوری ها من هم وقتی مردم می رم پیش غلمان دیگه نمی آم پیش تو.
حاجی یادت هست که همیشه هر زن بدبختی رو می دیدی باهاش ازدواج می کردی تا دیگه بدبختی نکشه حتما خیلی واست ثواب نوشتن حاجی. کاش این امکان فراهم بود تا زن ها هم هر وقت مرد بدبختی رو می دیدن باهاش ازدواج می کردن تا دیگه بدبخت نباشه .

۷.۱۴.۱۳۸۹

مریم مادر مرده

مادر مریم : مریم مادر مرده , مادرت بمیره .... چرا رفتی ؟؟؟؟ .... چرا مردی ؟؟؟؟
پدر فرزند مریم مادر مرده : خانوم به درک دختره جنده باید می مرد آبرو خانوادمون رو برده بود
مریم را یک هفته می شه که دفن کردند این هم یکی از قتل های ناموسی هست ولی هیچ مدرکی در دست نیست
من نزدیک به قبر شدم و با مریم شروع کردم به صحبت :
من بیچاره : مریم حتما نکیر منکر با گرز هاشون به تو کوبیدند تو سرت مریم اصلا نکیر منکری او دنیا هست ؟مریم قبر فشارت داد؟ مریم تو که مو هات رو تو این دنیا بیرون می زاشتی اون دنیا تو رو از موهات آویزون کردند ؟ مریم اون دنیا هم گشت ارشاد داره باید چادر سر کنی یا نه ؟ مریم اون زن های دیگه که اونجا می بینی بدون اجازه شوهرشون نباید از قبرشون برن بیرون ؟ مریم به خاطر نگاهت به خاطر خاطر لبهای قرمزت با تو چی کار می کنن ؟ مریم توی جهنم هم مرد زن جدا هستن ؟ حتما یک تابلو اول جهنم هست زده آقایون از اینور و یک تابلو هم هست که خانوم ها از اینور. مریم کسانی که تو رو شکنجه می کنن حتما خانوم هستن و اگر هم آقا هستن صیغه محرمیت خواندن بعد که باهات محرم شدن تو رو شکنجه می کنن مگه نه ؟ مریم حوری های بهشتی از تو خوشکل تر هستن ؟ آیا چشمهاشون مثل تو هست ؟ آیا لبهاشون مثل تو قرمز ؟ آیا مثل تو دلبری می کنن ؟ آیا مثل تو با نگاهشون آدم رو مجذوب خودشون می کنن ؟ آیا هوری بهشتی چادر سر می کنن ؟مریم اصلا هوری های بهشتی عاشق می شن ؟ مریم تو که تو جهنمی اصلا هوری بهشتی رو نمی بینی
داشتم همین چیز ها رو می گفتیم که یهو یک صدای بلند تو وجودم به من گفت : ((خیلی خری))

۷.۱۳.۱۳۸۹

زندگی پر از توهم

شاید فکر کنید عذاب آورترین قسمت مرگ همان جواب هایی هست که باید شب اول قبر بدی یا اون آتشی هست که بر تو می کوبند , ولی در مرگ چیز عذاب آور تری هم هست که وقتی مردی بفهمی تمام زنگیت پوچ بوده , عقایدی داشتی که حاضر بودی همه چیز خودت رو براش بدی ولی حالا اونها همش دروغ هست .
افکار پوچ مرا از هر حقیقتی بیشتر شکنجه می دهد.(صادق هدایت در بوف کور)
اگر ثروتمند ترین مرد روی زمین باشی ولی معتقد باشی که اگر چند تا شیعه را بکشی بهشت رو به تو می دهند . یعنی زندگی پوچ . فهمیدن از هر ثروتی بالاتر است بازیچه دست دیگران نشدن و قبول نکردن هر چه به تو می گویند اینها بالاترین ثروت است.
انسان موجود عجيبي است! اگر به او بگوييد در آسمان خدا يكصد ميليارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد، بي چون و چرا مي پذيرد. اما اگر در پاركي ببيند روي نيمكتي نوشته اند رنگي نشويد، بي درنگ انگشت خود را به نیمکت می کشد تا مطمئن شود.(نیچه)
باید به هولوکاست شک کنیم باید به یازده سپتامبر شک کنیم و اونها رو زیر سوال ببریم ولی به هیچ وجه نباید به چیز هایی که 1400 سال پیش گفتن شک کنیم. باید یک گروه تحقیقاتی تشکیل بدن و در مورد هولوکاست و یازده سپتامبر تحقیق کنند ولی نباید در مورد اعدام های دستجمعی سال 67 تحقیق کنن چون اونها دستور خدا بوده و باید انجام می شده.

بفهمید

(( من نه بهشت شما را می خواهم نه از جهنم شما می ترسم . اون آتشی که بر بدن من در جهنم می زنند لذت بخش تر است از اون عسل هایی که شما در بهشت می خورید ))

آیات گوهر بار قران در مورد زنان.بدون تعصب بخونید و روش فکر کنید.

سوره بقره (ماده گوساله) آیه 223

نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ
.

زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا که خواهید به کشتزار خود درآیید. و برای خویش از پیش چیزی فرستید و از خدا بترسید و بدانید که به نزد او خواهید شد. و مومنات را بشارت ده.

...................................
سوره احزاب آیه 51
تُرْجِي مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاء وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا
.
از زنان خود هر که را خواهی به نوبت مؤخردار و هر که را خواهی با خود، نگه دار و اگر از آنها که دور داشته ای يکی را بطلبی بر تو گناهی نيست در اين گزينش و اختيار بايد که شادمان باشند و غمگين نشوند و از آنچه همگيشان را ارزانی می داری بايد که خشنود گردند و خدا می داند که در دلهای شما چيست و خداست که دانا و بردبار است
.

........................
سوره احزاب آیه50
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا
.


ای پيامبر ، ما زنانی را که مهرشان را داده ای و آنان را که به عنوان ، غنايم جنگی که خدا به تو ارزانی داشته است مالک شده ای و دختر عموها و دختر عمه ها و دختر داييها و دختر خاله های تو را که با تو مهاجرت کرده اند بر تو حلال کرديم ، و نيز زن مؤمنی را که خود را به پيامبر بخشيده باشد، هر گاه پيامبر بخواهد او را به زنی گيرد اين حکم ويژه توست نه ديگرمؤمنان ما می دانيم در باره زنانشان و کنيزانشان چه حکمی کرده ايم ، تابرای تو مشکلی پيش نيايد و خدا آمرزنده و مهربان است
.

..........................

سوره نساء (زنان) آیه 176

يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلاَلَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَآ إِن لَّمْ يَكُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالاً وَنِسَاء فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّواْ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.

از تو فتوی می خواهند ، بگوی که خدا در باره کلاله برايتان فتوی می دهد، : هر گاه مردی که فرزندی نداشته باشد بميرد و او را خواهری باشد ، به آن خواهر نصف ميراث او می رسد اگر خواهر را نيز فرزندی نباشد ، برادر از او ارث می برد اگر آن خواهران دو تن بودند ، دو ثلث دارايی را به ارث می برند و اگر چند برادر و خواهر بودند ، هر مرد برابر دو زن می برد خدا برای شما بيان می کند تا گمراه نشويد ، و او از هر چيزی آگاه است.

......................

سوره
النساء (زنان) آیه 34

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا
.
مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است. و از آن جهت که از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند. پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت شوی عفیفند و فرمان خدای را نگاه میدارند. و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید و بزنیدشان. اگر فرمانبرداری کردند، از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید. و خدا بلند پایه و بزرگ است......................

سوره نساء (زنان) آیه 25

وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
.
هرکس را که توانگری نباشد تا آزاد زنان مومنه را ب نکاح خود در آورد از کنیزان مومنه ای که مالک آنها هستید به زنی گیرد. و خدا به ایمان شما آگاه تر است. همه از جنس همدیگرید. پس بندگان را به اذن صاحبانشان نکاح کنید و مهرشان را به نحو شایسته ای بدهید. و باید که پاکدامن باشند نه زناکار و نه از آنها که به پنهان دوست میگیرند. و چون شوهر کردند، هرگاه مرتکب فحشا شوند شکنجه آنان نصف شکنجه آزاد زنان است. و این برای کسانی است. از شما که بیم دارند که به رنج افتند. با این همه، اگر صبر کنید برایتان بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.

.......................

سوره نساء (زنان) آیه 24

وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا
.
و نیز زنان شوهردار بر شما حرام شده اند، مگر آنها که به تصرف شما در آمده باشند (منظور زنانی است که در جنگ اسیر مسلمانان شده باشند.). از کتاب خدا پیروی کنید. و جز اینها زنان دیگر هرگاه در طلب آنان از مال خویش مهری بپردازید و آنها را به نکاح درآورید نه به زنا، بر شما حلال شده اند. و زنانی را که از آنها تمتع میگیرید واجب است که مهرشان را بدهید. و پس از مهر معین در قبول هرچه دو بدان رضا بدهید گناهی نیست. هر آینه خدا دانا و حکیم است.

....................

سوره نساء (زنان) آیه 11



يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ فَإِن كُنَّ نِسَاء فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَّمْ يَكُن لَّهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَآؤُكُمْ وَأَبناؤُكُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيما حَكِيمًا

خدا در مورد فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است. و اگر دختر باشند و بیش از دو تن، دو سوم میراث از آنهاست. و اگر یک دختر بود نصف برد و اگر مرده را فرزندی باشد هر یک از پدر و مادر یک ششم میراث را برد. و اگر فرزندی نداشته باشد و میراث بران تنها پدر و مادر باشند، مادر یک سوم دارایی را برد. اما اگر برادران داشته باشد سهم مادر، پس از انجام وصیتی که کرده و پرداخت وام او یک ششم باشد. و شما نمیدانید که از پدران و پسرانتان کدامیک شما را سودمند تر است. اینها حکم خداست، که خدا دانا و حکیم است.

...........................
سوره بقره (ماده گوساله) آیه
230


[JUSTIFY CLASS=MSONORMAL ALIGN=RIGHT]
فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

پس اگر باز زن را طلاق داد دیگر بر او حلال نیست، مگر آنکه به نکاح مردی دیگر در آید، و هرگاه آن مرد زن را طلاق دهد، اگر میدانند که حدود خدا را رعایت میکنند رجوعشان را گناهی نیست. اینها حدود خدا است که برای مردمی دانا بیان میکند.

..............................

سوره بقره (ماده گوساله) آیه 221
وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُوْلَـئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ.
زنان مشرکه را تا ایمان نیاورده اند به زنی نگیرید و کنیز (برده) مومنه بهتر از آزاد زن مشرکه است، هرچند شما را از او خوش آید. و به مردان مشرک تا ایمان نیاورده اند زن مومنه مدهید. و بنده (برده) مومن بهتر از مشرک است، هرچند شما را از او خوش آید. اینان به سوی آتش دعوت میکنند و خدا به جانب بهشت و آمرزش. و آیات خود را آشکار بیان میکند، باشد که پند گیرند.
...........................

سوره بقره (ماده گوساله) آیه 282

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
.
ای کسانی که ایمان آورده اید، چون وامی تا مدتی معین به یکدیگر دهید، آنرا بنویسید. و باید در بین شما کاتبی باشد که آن را به درستی بنویسید. و کاتب نباید که در نوشتن از آنچه خدا به او آموخته است سرپیچی کند. و مدیون باید که بر کاتب املاء کند و از الله، پروردگار خود بترسد و از آن هیچ نکاهد. اگر مدیون سفیه یا صغیر بود یا خود املاء کردن نمیتوانست، ولی او از روی عدالت املاء کند. و دو شاهد مرد به شهدات گیرید. اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن که به آنها رضایت دهید شهادت بدهند، تا اگر یکی فراموش کردد دیگری به یادش بیاورد. و شاهدان چون به شهادت دعوت شوند، نباید از شهادت خود داری کنند. و از نوشتن مدت دین خود، چه کوچک و چه بزرگ، ملول نشوید. این روش در نزد خدا عادلانه تر است، و شهادت را استوار دارنده تر و شک و تردید را زایل کننده تر. و هرگاه معامله نقدی باشد اگر برای آن سندی ننویسند مرتکب گناهی نشده اید. و چون معامله ای کنید، شاهدی گیرید. و نباید به کاتب و شاهد زیانی برسد، که اگر چنین کنید نافرمانی کرده اید. از خدای بترسید. خدا شما را تعلیم میدهد و او بر هر چیزی آگاه است.

...........................
سوره بقره (ماده گوساله) آیه 228
وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ.
بايد که زنان مطلقه تا سه بار پاک شدن از شوهر کردن باز ايستند و، اگربه خدا و روز قيامت ايمان دارند ، روا نيست که آنچه را که خدا در رحم آنان آفريده است پنهان دارند و در آن ايام اگر شوهرانشان قصد اصلاح داشته باشند به بازگرداندنشان سزاوارترند و برای زنان حقوقی شايسته است همانند وظيفه ای که بر عهده آنهاست ولی مردان را بر زنان مرتبتی است وخدا پيروزمند و حکيم است.

این مطلب از انجمن گفتگوی سایت 01.birshow.com کپی شده است.
ترجمه ها عین ترجمه الهی قمشه ای است.

۷.۱۱.۱۳۸۹

انجام وظیفه ؟ بیگاری ؟ یا هرزگی شرعی؟

دیروز سوار یه تاکسی شدم راننده تاکسی یه مرد حدودا بیست و پنج شش ساله بود.یه مرد دیگه که یه بچه یه ساله بغلش بود جلو نشسته بود که بعدا فهمیدم مسافر نیست و دوست رانندست.یه چند دقیقه از مسیر که گذشته بود یهو صدای جیغ یه زن از تو خیابون بلند شد که بچه کوچیکش از دستش در رفته بود تو خیابون و نزدیک بود بره زیر ماشین.بعد از این اتفاق مردی که جلو بود شروع کرد به صحبت با راننده که:"همه زنها همینجورین اصلا مواظب بچه نیستن (در حین صحبت سر بچشو که ورم کرده بود نشون داد) نمونش این زن احمق من دیروز بچه رو ول کرده و خودش رفته توالت بچه هم افتاده و سرش ورم کرده.وقتی دیدم سر بچه اینجوری شده زنمو یه کتک حسابی زدم که دیگه وظیفشو درست انجام بده.این زنا فقط به درد آشپزی و رختشوری میخورن و آخر شب."
راننده گفت :"نه علی جون این طور که تو فکر میکنی کاملا اشتباهه زن منزلتش بالاتر از این حرفاست.زن که فقط برا حمالی تو خونه نیست.اونم باید مثل مرد تو اجتماع باشه نه اینکه به خاطر یه لقمه نون و یه جا برا زندگی تمام کارای خونه رو انجام بده و شهوت مردو ارضا کنه.اینکه اسمش زن و شوهری نیست اینکه تو مخارج زندگی زنت رو تامین کنی اونم کارای خونتو بکنه و شهوتتو ارضا کنه میشه کلفتی و هرزگی مثل زنهای بد کاره که در مقابل سکس پول میگیرن.اینجوری زن میشه مثل یه کالا و جنس که در قبال پول و خرجی و مهریه میشه مال مرد.مرد هم میتونه از اون مثل هر کالای دیگه ای که میخره استفاده کنه چون پولشو داده.زن انسانه نه کالا برا معامله و شهوت رانی مردها.این اوج هرزگیه که شرع برا زنهای ما به اسم آزادی به ارمغان اورده."
راننده تاکسی این حرفا رو زد اما انگار نه انگار طرف با هیچ منطقی سازگار نبود چون از بچگی اینا رو در گوشش خونده بودن به فکر کردن هم عادت نکرده بود برا همین مغزش مثل سنگ شده بود.امیدوارم شما اینجوری نباشین و تعصب کورکورانه رو بذارین کنار و در مورد هر چیز فکر کنین.مثلا در مورد همین موضوع که راننده تاکسی گفت فکر کنین.آیا اینکه دخترا مهریه میگیرن و با طرف ازدواج میکنن (درسته الان به خاطر اینکه مقدار مهریه ها بالا رفته خیلیا مهریه رو نمیگیرن اما اسمش که هست و سر همین مهریه که نه کس یداده نه کسی گرفته خیلی ازدواجا سر نمیگیره) یا رسمی که قدیم ترا تو مسلمونا رواج داشته و النم بعضی جاها هنوز رواج داره که یه پولی هم به عنوان شیربها خونواده عروس میگیرن تا دخترشو بده به دوماد یا بهتره بگم بفروشه همین حرفو تایید نمیکنه که زن شده کالا که برای بدست اوردنش باید پول داد و وقتی اونو خریدی میتونی هر کار خواستی سرش بیاری یا حتی بندازیش دور یکی دیگه بخری یا حتی تا چهار تاشو میتونی هم زمان به طور دائم و تعداد انبوهش رو به عنوان صیغه داشته باشی.حالا کار نداشته باشین که بعضی جاها فرهنگا یه اپسیلون رشد کرده بعضی از این چیزا به این شدت نیست ولی اصل ماجرا همینه.حالا شما ازدواج مهریه ای رو مقایسه کنید با ازدواجی که با عشق و علاقه دو طرف شروع میشه با تفاهم هر دو طرف پا میگیره هیچ فرقی بین زن و مرد نیست.هر دو بیرون از خونه کار میکنن کار خونه رو با هم انجام میدن هیچ اجباری نیست که زن فقط بمونه خونه و خونه داری کنه.هر دو برا خودشون پول دارن ولی با هم شریکن بچه ها رو با هم بزرگ میکنن.اصلا مهریه ای در کار نیست زن از نظر مالی محتاج شوهر نیست.اگر یه زمانی به عدم تفاهم رسیدن و به این نتیجه رسیدن که نمیتونن با هم زندگی کنن خیلی راحت از هم جدا میشن.در اینصورت داراییشون به طور مساوی بین هر دو تقسیم میشه هیچ کدوم ضربه روحی شدید نمیخورن چون برا شروع زندگی جدید هیچ مشکلی ندارن.زن حرص اینو نمیخوره که دیگه سرپرست نداره و آواره شده برچسبی به عنوان بیوه رو زن نمیخوره و مجبور نیست برا خرج زندگی تن به هرزگی بده یا در بهترین حالتش زن یه پیرمرد به سن بابابزرگش بشه بلکه خیلی راحت میتونه دوباره ازدواج کنه و یه زندگی بهتر رو شروع کنه.
برا اینکه مطلبم طولانی تر از این نشه دیگه بیشتر نمی نویسم و بقیشو میذارم به عهده خودتون که روش فکر کنین و تحقیق کنین. اصلا قصد من همین بود که یه س نخو بدم دستتون که خودتون برین روش فکر کنین نه اینکه فکر خودم بهتون بقبولونم.
حتما نظر بدین سر فرصت جواب میدم الان گرفتارم این مطلبم به اصرار بردیا جون گذاشتم.سرم خلوت بشه مطلبای جالب میذارم.

۷.۰۸.۱۳۸۹

زندگی سگی ما

از وقتی چشمام باز شد گفتن مسلمونی . گفتن قانون اسلام قانون خداست و بی چون چرا باید قبول کنی
شروع کردن به تفسیر اسلام واسه ما.
اگه پسر بودیم گفتن سرت رو زیر بنداز نگاه نکن که آتیش جهنم تو رو می سوز و اگه دختر بودیم گفتن نگاه نکن روسریت رو سر کن که خدا تو رو از موهات در قیامت آویزون می کنه. ما را تفکیک کردن خواهر ها جدا برادر ها جدا . هر جا رفتیم دو تا تابلو می دیدم که می گفت خواهر ها از این ور برن و برادر ها از این ور جامعه ما پر شده بود از این تابلو ها
حسرت دل ما رو گرفت . حسرت دیدن یکی از جنس مخالفمون حسرت حرف زدن با اونها
برای ما دنیا اونها دنیایی بود ناشناخته
لاس زدن واسمون شد نعمت
عشق واسمون شد حسرت
دین واسمون شد زندان

حتی اسم دوست پسر و دوست دختر جز اسم های رکیک جا افتاد

آخر رابطه ها با این حال اوضاع شکل گرفت ولی تو خلوت , با ترس , و بعضی از ما ها که هنوز حرفهای اونها رو باور داشتیم با احساس گناه
باید هم از دست مامور فرار می کردیم و هم از دست خانواده
خیلی ها به اصطلاح آبروشون رفت خیلی ها تو سری خوردن

ای کاش خانه ام رو می گرفتن تمام زندگیم رو از من می گرفتن ولی عشق رو از من نمی گرفتن

۷.۰۶.۱۳۸۹

امروز و دیروز 2 (سنگسار زلیخا )


(ادامه)
امروز که از دانشگاه برگشتم خیلی خسته بودم خواب دیشبم خیلی من رو توی فکر برده بود بعد از شام بابام من رو برد مراسم روضه .
بابام هرچی به داداشم گفت اون نیومد ....مراسم که تموم شد وقتی برگشتم خونه داداشم مثل همیشه پای تلوزیون نشسته بود و فیلم با صدای زیاد می دید ولی من دیگه حال نداشتم که بگم صداش رو کم کن رفتم تو تختخواب و مثل مرده ها خوابم برد.
خوابم درست از جایی که دیروز تموم شده بود شروع شد.
سیاوش به طور ناخواسته گذرش به مسجد افتاده بود فردوسی مداح مجلس در حال گرم کردن مراسم بود فردوسی دوجمله می خوند بعد گریه می کرد دوباره دوجمله می خوند بعد گریه می کرد و مداحی به همین روال ادامه داشت .
فردوسی :

ای ملت عزادار بکنید برق را خاموش
تا برانگیزد ز انجمن خروش (برق مجلس خاموش شد)

بفرود حسین بستن کمرشان بجنگ
سوی رزم میدان شدن بی درنگ (فردوسی آه می کشد و گریه می کند)

بلشکر که آمد دمادم سپاه
جهان شد زگرد سواران سیاه( فردوسی آه می کشد و
گریه می کند و به سر خود می کوبد)

......
فردوسی همچنان از صحنه های کربلا تعریف کرد و در ادامه گفت :
فردوسی :

می خواهم چنان اشک بریزید در این انجمن
تا به دور ماند ز شما هر اهرمن

گناهی که تا این زمان کرده ای
ز هر جنبده ای که آزرده ای

همی شفاعت کند از تو همه
بدی نیکی انگارد از تو همه (این جمله بسیاری را آشفته حال ساخت )

اگر درد بی دوا داری مرو پیش پزشک همی
که او برکند ز تو هر غمی

فردوسی چند نطق کلام دیگر هم خواند و از منبر پایین آمد . فردوسی ریشی داشت بسی بلند و موهایی کوتاه به صورتی که ریشش از موهایش بلند تر بود یک عبا عربی بر روی دوش خود انداخته بود و زیر آن عبا کت شلوار خیلی شیک خارجی غیر عربی پوشیده بود . اما عبای عربی را قبول داشت ولی کت شلوار خارجی غیر عربی را نه.
همچنان که از منبر پایین آمد مردم گرداگرد او جمع شدند و احوال پرسی کردند ... دست دادند..... ناگهان همه مردم راه را برای شخصی روحانی باز کرده تا بیاید و با فردوسی سلام کند . شخصی که لباس روحانیون را پوشیده بود و ریش سفید و بلند ( بلند تر از ریش فردوسی ) و چهره نورانی و پیشانی پینه بسته آمد طرف فردوسی و دستش را گرفت و با او احوال پرسی کرد و هر دو گوشه مسجد نشستند و شروع به صحبت کردند.
فردوسی : خوب آیت الله معاویه حالتون خوب هست ؟ شنیدم چند روز پیش کسالت داشتین
آیت الله معاویه : الحمد الله برطرف شد کسالت ناچیزی بود
فردوسی : شما که مسولیت قضاوت در دادگاه را بر عهده دارید از حال روز اونجا برام بگین
آیت الله معاویه : بر روی چندین پرونده کار می کنم یکی پرونده شخصی به نام خیام هست که شعر های مرتد آمیز گفته و گفته های او خلاف شرع دانسته شده.
فردوسی : امید خدا که جامعه ما از شر هر گونه مرتدی پاک شود
آیت الله معاویه : الهی امین
در این میان اذان را هم گفتند و موذن از توی بلند گو گفت : (نماز جماعت به امامت آیت الله معاویه برگزار می شود)
فرادای اون روز آیت الله معاویه در دادگاه مشغول به کار بود به او پرونده جدیدی دادند پرونده مربوط به زنی شوهر دار می شده که گویا مرتکب به زنا شده بود اسم زن زلیخا بود و اسم مردی که با او زنا کرده بود یوسف بود و پوتیفار هم نام شوهر زلیخا بود.
دادگاه که تشکیل شد آیت الله معاویه زلیخا را محکوم به اعدام از طریق سنگسار کرد.
زلیخا وقتی حکم را شنید فریاد می زد جیغ می کشید فریاد می زد: من نمی خوام بمیرم
چند تا از مامور ها او را به زور گرفتند و در حالی که دست و پا می زد از دادگاه او را به سلول خودش در زندان منتقل کردند. روزها می گذشت و کار هر روز زلیخا شده بود گریه ...هر روز لاغر تر می شد تا این که روز موعد سنگسار فرا رسید.
زلیخا در سلول خودش نشسته بود که صدای پای چند تا از ماموران رو که از راه روی بیرون سلول راه می رفتند و به سمت سلول او می آمدند را می شنید . ماموران به سمت سلول آمدند و در حالی که در سلول را باز می کردن زلیخا از صدای باز شدن در سلول به وحشت افتاده بود در باز شد چند زن هیکلی در دم سلول او ایستاده بودند یکی از آن زن ها گفت : آماده ای؟
زلیخا سکوت کرد .
زن ها زیر بغل زلیخا را گرفتن و او را بلند کردند زلیخا مقاومت نمی کرد شده بود مثل مرده ها زن ها او را به سمت جایگاه سنگسار که تو زندان بود بردند.
چاله ای در اون محل از قبل کنده شده بود زلیخا را در پارچه ای سفید کردند او را درون چاله گذاشتند و دور او را خاک ریختند .
صدای الله اکبر بلند شد.
اولین شخصی که سنگ را پرتاپ یک روحانی بود سنگ را به سر زلیخا زد.
انگار سنگ رو به سر من زدند نه وای می دونین چی شده .
بابام یه لیوان آب روی من خالی کرده و اون لیوان رو داشت می کوبید توی سر من تا بیدار شم و نماز بخونم . من فکر کردم سنگی که خورده توی سر زلیخا توی سر من هم خورده.
(ادامه دارد)







۷.۰۵.۱۳۸۹

فرق داره

فرق است بین دختر بازی و دوست دختر
فرق است بین عشق و هوس
فرق است بین پول و خوشبختی
فرق است بین ریش و ایمان
ولی هیچ فرقی بین مرد و زن نیست


۷.۰۴.۱۳۸۹

دست دادن دو جنس مخالف حرام است


دست دادن نماد چیست : نماد ارتباط بین انسانها
دست دادن دو جنس مخالف از نظر بعضی ها نماد چیست : نماد شهوت رانی

تمام مراجع تقلید دست دادن مرد و زن را حرام کرده اند ... مشکل از اونهاست که همه چیز روو تو پایین تنه می بینند ... اگه به فوتبال خانوم ها نگاه کنن به اون توپ نگاه نمی کنن به یه جای دیگه نیگاه می کنند. و دست دادن که نماد ارتباط بشر هست رو تبدیل میکنن به نماد شهوت.
من می گم واقعا باعث تحریک ملت ما میشه چون شما این رو نماد شهوت تعبیر کردین اگه با یه جنس مخالف خودشون دست بدن اون طرف مقابل دیگه پایه همه جور چیزی هست .

همه چیز تو پایین تنه نیست

۷.۰۳.۱۳۸۹

یه بکارتی که معناش واست غریبه ( این مطلب از جای دیگر گرفته شده است )

در یک خانواده نسبتا مذهبی به دنیا آمده و بزرگ شده بودم. 20 سالی از عمرم میگذشت و همواره در تمام مراحل زندگی ام سعی میکردم با احتیاط رفتار کنم. پدری داشتم که همواره من را زیر نظر داشت و به اصطلاح دخترک بابا بودم! آسه می رفتم و آسه می آمدم. به آرایش کردنم کاری نداشت ولی مواظب نشست و برخاست هایم بود و همیشه در انتخاب دوستان مرا نصیحت می کرد. از اینکه با پسرها دوست بشوم و یا در فلان پارتی شرکت کنم که پسرها هم در آن حضور دارند مشکلی نداشت ولی همیشه به من می گفت که در رابطه ات با پسرها دقت کن. مبادا از حدش بگذرانی…
این حد را هیچ گاه نمیتوانستم در خودم بگنجانم که کجاست. ولی جسته و گریخته میتوانستم استنباط کنم که منظورش مسئله سکس و دوشیزگی و اینطور مسائل است. هیچ وقت در این موارد رک با من صحبت نمیکرد و همیشه غیر مستقیم حرفهایش را می زد.
“بابا جان نکنه پسرا گولت بزنن ها! این پسر ها خیلی گرگن. مبادا گولشون رو بخوری”…
اینها را همیشه میشنیدم و به عنوان تایید سری تکان می دادم.


یک شب به همراه دوست پسر صمیمی ام در مجلس میهمانی شرکت کرده بودیم زیادی مست کرده بودم و تقریبا از خود بی خود شده بودم. رابطه ام با این دوستم خیلی صمیمی بود و تقریبا با هم راحت بودیم. همدیگر را در آغوش می گرفتیم و میبوسیدیم. گاهی اوقات که فرصت نیز مناسب بود شاید لخت هم می شدیم و به قولی با هم عشقبازی هم میکردیم ولی هیچگاه به فکرمان هم خطور نمیکرد که سکس کامل انجام دهیم و مبادا بکارت من از بین برود. ولی آن شب مسئله فرق می کرد. هر دو خیلی خورده بودیم و بعد از مهمانی به خانه ی او رفتیم و طبق معمول مشغول عشقبازی شدیم. به خودم آمدم که دردی را در درونم احساس کردم و بعد از آن قطرات خون را بر روی ملحفه تخت مشاهده کردم. بغضم گرفت و بعد به طرز عجیبی شروع به گریه کردن کردم. دوستم دلداری ام می داد و میگفت طوری نشده. شاید عادت ماهیانه ات شروع شده باشد.
ولی من می دانستم که اینطور نبود و پریود نیستم. آن شب دوستم مرا به خانه بازگرداند ولی نتوانستم تا صبح بخوابم. افکار وحشتناکی در ذهنم پراکنده شده بود و در این فکر بودم که آینده ام چه خواهد شد؟! آیا من که دیگر دختر نیستم کسی با من ازدواج خواهد کرد؟


صبح به همراه دوستم (دختر) به یک متخصص زنان مراجعه کردیم و خبر نچندان خوشایندی را از او شنیدیم. من دیگر دختر نبودم…! و دوباره شروع به گریه کردن کردم.
دوستم گفت شخصی را میشناسم که کارش دوختن پرده است و می توانیم نزد او برویم. ولی باید برای دوختنش هرچه زودتر اقدام کنیم. چرا که احتمالا بعد ها دیگر نتوان عمل ترمیم را انجام داد.
چند روزی با خودم کلنجار رفتم که آیا این کار را بکنم یا خیر… از اینکه این مسئله را با پدرم در میان بگذارم هم سخت می هراسیدم و این کار را نکردم. بالاخره تصمیمم را گرفتم و با او نزد آن شخص رفتیم. افراد دیگری نیز در آنجا حضور داشتند. با دیدن چهره آنها و اینکه درد مشترکی با من دارند کمی آسوده خاطر تر شدم ولی در نهایت با هم نتوانستم دوام بیاورم و آنجا را ترک کردم.


چند سالی از آن اتفاق کذایی گذشت و خواستگار های زیادی را به دلیل ترسی که در خودم داشتم به بهانه های مختلف رد کردم. حالا 25 سالم شده بود و عاشق پسری شده بودم از هم دانشگاهیها که خیلی به یکدیگر علاقمند بودیم و به واقع نمیشد به او نیز جواب رد بدهم. همچنین جرات این را که این مسئله را به او بگویم نیز نداشتم. بالاخره با هم ازدواج کردیم و در چند روز اول زندگیمان او پی به این مسئله برد. اوایل او را با عناوین مختلف از جمله اینکه پرده ی من حلقوی است فریفتم ولی او نپذیرفت و قبل از اینکه به اجبار مرا به نزد متخصص زنان ببرد، همه چیز را فهمید چرا که حقیقت را به او گفتم.
هیچ وقت یادم نمی رود که چقدر آن شب گریه کرد و بعد از بی وفا نامیدن من، چند صباحی بعد طلاقم داد.


حالا من مانده بودم و زنی که دیگر دختر نیست. یک زن طلاق گرفته. زنی که قبل از ازدواج هم دختر نبود.
واقعا چه بود این تکه پوستی که حتی هنوز هم دلیل بیولوژیکی برای وجودش نیافته اند و با از بین رفتنش سالیان زیادی از زندگی من تباه شد و فرصت های زیادی را برای خوشبخت شدن از دست دادم؟
واقعا فقط برای اینکه زن هستم و این تکه پوست در وجودم نیست باید طرد شوم؟ آیا به واسطه نداشتن بکارت باید حق انتخاب و زندگی راحت از من سلب میشد؟ شاید بهتر بود میدوختمش و با فریب برای خودم زندگی زیبایی دست و پا می کردم. دیگر پدرم هم من را پذیرا نبود و مجبور بودم تنها زندگی کنم…. تنهای تنها…

ارسال شده از طرف یک خانم

ازدواج مدرن وایران

در جامعه ما با ازدواج مدرن کلا مخالفت شده و اون رو مطابق قوانین دینی نمی دونن (بر حسب تعریفی که خودشون از دین دارن) و ازدواج سنتی ( که جمعا می شه چند ساعت خواستگاری و چند روز تحقیق ) روش بسیار مناسبی می دونن و فکر می کنم هر طلاقی که از طریق ازدواج مدرن صورت گرفته رو جمعا چندین بار توی تلویزیون پخش می کنن.
من نمی گم که ازدواج مدرنی که توی جامعه ما هست خوب هست من می گم اگه بد هست مقصر اونهایی هستن که دارن جامعه رو اداره می کنن جوون ایرانی ازدواج مدرن رو از کجا یاد می گیره : از فیلم های خارجی ( خصوصا اون صحنه هاش رو که با دقت زیاد می بینه ) و از چند تا از دوست هاش که اون ها هم فیلم خارجی مبینن و ...
حالا آقایون می یان می گن ازدواج مدرن روش غلطی هست . می یان هر ازدواج مدرنی که منجر به طلاق شده رو تو تلوزیون نشون می دن و دلیل های متعددی می آرن. وای وای .... می بینن نه جواب نداد بدتر هم شد خوب می آن گشت ارشاد راه می اندازن تا اگه نتونستن با تفکر جلو مردم رو بگیرن با زور بگیرن .
ولی چرا به جای اینکه بیان بگن کلا روش غلطی هست بیان فرهنگ سازی بکنن و بذارن اگه منی دوست دختر دارم یا شمایی دوست پسر داری مثل آدم داشته باشی نه برای اینکه دوست پسرت برات کارت شارژ بخره یا نه اینکه من بخوام از دوست دخترم استفاده ابزاری بکنم و خیلی چیزهای دیگه که می تونه این رابطه غلطی که حالا تو کشور ما رواج داره رو بکنه رابطه سالم .

۶.۳۰.۱۳۸۹

امروز و دیروز

امشب خیلی خسته ام خوابم می آد شدید ولی داداشم صدای تلوزیون رو کم نمی کنه
من : هوی خفه اش کن این رو
داداش : باش تو هم حالا ... مگه نمی بینی دارم فیلم می بینم ... تو هم بیا ببین چه درو دافی هستن لامسب ها ... ولی این جنیفر لوپز که دیگه پیر شده دیگه به درد نمی خوره.
.
.
.
آخر تو این صدا تلویزیون گرفتم خوابیدم.
تو خوابم همه چیز قاطی شده انگار زمان رو نمیشه تشخیص داد.
تو خوابم دیدم یکی بچه سوسول با موهای فشن و ریش بزی با پژو 206 داره میره تو خیابون ویراژ میده بوغ میزنه تا اینکه یهو می زنه رو ترمز و کنار یه خانوم خشکل با مانتو تنگ که موهاش ریخته بیرون و آرایش غلیظی کرده نگه می داره . شیشه رو میده پایین.
دختره می گه : مجنون من رو چقدر وقت کاشتی اینجا چرا اینقدر دیر کردی ؟
پسره که مجنون باشه می گه : لیلی به جون تو تمام سعی خودم رو کردم که خودم رو زود برسونم ولی نشد حالا بیا بشین تو ماشین.
لیلی میشینه تو ماشین و حرکت می کنن و به مجنون می گه : چرا کارت شارژ واسم نفرستادی ما رو باش که دوس پسر به خصیصی تو داریم
مجنون : لیلی باور کن نتونستم ولی باور کن که من تو رو دوس دارم لیلی من تو رو واسه ازدواج می خوام . تو با همه واسم فرق داری.
لیلی : پس چرا نمی آی خواستگاریم .
مجنون : حالا موقعیتش جور نیست لیلی هر وقت جور شد می آم .
تو همین فضای عشق و عاشقی بودن که یه مامور ماشین رو نگه می داره.
مجنون : وای لیلی گشت ارشاد ما زن و شوهر هستیم ها ضایع نکنی ها .
یه خانوم محجبه و هیکلی با مقنع چونه دار می آد طرف لیلی و می گه : سلام خانوم من آرتمیس {شخصیت اصلی آرتمیس : اولین زن دریا نورد در زمان خشیار شاه } هستم شما با هم چه نسبتی دارین.
لیلی : ما .... ما .... ما زن و شوهر هستیم
آرتمیس : پیاده شین ببینم.
لیلی و مجنون از ماشین پیاده می شن .
آرتمیس : سید رستم بیا اینجا
سید رستم : چی شده آرتمیس خانوم
آرتمیس : سید رستم قربون جدتون برم ببینین اینا باهم چه نسبتی دارن
سید رستم یه فرد هیکلی با ریش نسبتا بلند که فکر کنم آخرین باری که پوست صورتش رو لمس کرده بود 20 سال پیش بوده.
سید رستم : خوب خانوم وآقا شما مدرکی هم دارین که نسبت شما رو نشون بده.
مجنون : نه حالا همراهمون نیست
سید رستم : خوب پس همراه من بیاین کلانتری تا ببینیم شما ها چه نسبتی دارین.
هر دوتاشون رو میبرن کلانتری اونا رو می شونن رو صندلی و می گن همین جا منتظر باشین.
مجنون رو صندلی نشسته بود یک نیگاه به به بغل دستش کرد دید یه مرد با مو های بلند و ریش بلند تر کنارش نشسته و یک دستبند هم به دسنش هست . ازش پرسید آقا اسمتون چیه شما چی کار کردین.
یارو گفت : اسم من خیام هست شعر می گم یه کتاب هم نوشتم ولی ارشاد مجوز چاپ به اون نداد و حالا هم به خاطر اون کتاب اینجا هستم.
مجنون توجه کرد دید بیرون داره یه صدا می آد صدای ترقه بود ولی خیلی دورتر از کلانتری بود ولی صداش تا اونجا می رسید چند تا خیابون اونطرف تر سیاوش داشت ترقه بازی می کرد انگار که 4 شنبه سوری بود سیاوش دیگه نه از آتیش رد می شد نه از رو آتیش می پرید بلکه ترقه بازی رو دوس تر داشت.
سیاوش با رفقاش مشغول ترقه بازی بودن که یهو آرش کمان گیر که تو پرتاب تیر و هر چیز دیگه ای ماهر بود از فاصله خیلی دور به طرف اونها گاز اشک آور پرتاب کرد. که سیاوش با تمام توان و قدرتی که داشت فرار کرد دوید چند تا کوچه اون ور تر رفت تو یه مسجد حسابی شلوغ بود کسی نمی تونست سیاوش رو پیدا کنه تو مسجد مراسم عزاداری بر پا بود انگار یکی مرده بود سیاوش از یکی از مردم پرسید چی شده مردم گفتن سید رستم بچه خودش رو کشته سیاوش پرسید چرا؟ گفتن : سهراب پسر سید رستم پسر عاقل معقولی نبود دیگه آبرویی واسه سید رستم نذاشته بود رستم هم کشتش.بهتر که مرد
سیاوش نشست گوشه مسجد یک مداحی شروع به مداحی کرد خیلی قشنگ می خوند همه رو به گریه در آورده بود سیاوش از مردم پرسید این مداح کی هست . یکی بهش گفت این فردوسی هست .
یکی لگد زد بهش اوووووه ببخشید یکی لگد زد به من وااااااای
بابام بود می گفت خواب بسه بچه بلند شو نمازت رو بخون .
من از تو رختخواب چرخیدم اون ور بابام هر کاری کرد من بلند نشدم
خواب رفتم ولی دیگه ادامه اون خواب رو ندیدم بابام درست من رو تو نقطه حساس داستان بیدار کرد .
صبح که از خواب پا شدم رفتم که صبحونه بخورم که متوجه شدم بابام به من نیگاه نمی کنه
گفتم : بابا چیزی شده؟
بابا گفت : نمی خوام چشمم تو چشم آدم بی نماز بیافته
وای من دیرم شده باید برم دانشگاه اگه باز ادامه خوابم رو دیدم می آم واستون تو همین وبلاگ تعریف می کنم.
(ادامه دارد)

۶.۲۹.۱۳۸۹

غیرت . تعصب . منطق




در فرهنگ معین معنی کلمه غیرت به قرار زیر است :
غیرت ( غ رَ) [ ع . غیرة ] 1 - (مص ل .) رشک بردن . 2 - (اِمص .) حمیت ، جرأت . 3 - ناموس پرستی . 4 - (اِ.) رشک

تعصب چیزی که با منطق نمی شه باهش کنار اومد.

چیزی که تو زهن کسی شکل می گیره بعد از گذشت زمان چه درست چه غلط تبدیل به سنگ می شه تو زهن طرف نمی تونن چیزی رو بر خلافش قبول کنن بیشتر ما ها خودمون رو مرکز ثقل منطق می دونیم اما چی می شد یه کم هم که شده فکر می کردیم ما اشتباه می کنیم فکر می کردیم ما مرکز ثقل منطق و حقیقت نیستیم فکر می کردیم شاید حرف دیگری درس باشه ؟
غیرت یعنی حمیت یعنی جرات یعنی ناموس پرستی حالا این میشه معنی اون ولی بعضی ها غیرت رو جور دیگه معنی می کنن
غیرت یعنی محدودیت یعنی کسی تو رو نبینه یعنی بگیر بشین تو خونه یعنی یهو صدات جلو نامحرم بلند نشه یعنی خدایی نکرده دست نامحرم نخوره به تو یعنی مو های سرت رو کسی نبینه یعنی اگه کسی به تو نگاه کرد من چشاش رو در می آرم .
ما مردیم هستیم ما می تونیم با آستین کوتاه بیایم تو خیابون ولی غیرتمون به ما اجازه نمی ده که تو زن حتی مو های سرت پیدا شه غیرتمون اجازه نمی ده  چش نامحرم به تو بیافته تو باید سر به زیر باشی باید منتظر باشی یکی از در خونه بیاد تو و تو رو ببره.
این غیرت نیست تعصب هست تو اگه خودت با یکی رابطه جنسی داشته باشی اصلا غیرت شما به وجودت فشار نمی آره ولی اگه یکی به ناموس تو نگاه بکنه غیرت شما گل می کنه. شما تا حالا درباره قتل های ناموسی که اتفاق می افته چیزی شنید این هم نمونه ای از غیرت آقایونه بزنن یکی بکشن تا غیرت اونها ارضا بشه .

۶.۲۶.۱۳۸۹

اگه نمی تونی قبول کنی نرو

این جمله رو بیشتر شما ها تا حالا شنیدین:
((هر چه را بر خود می پسندی بر دیگران نیز بپسند و هر چه را بر خود نمی پسندی بر دیگران نیز نپسند))
خوب ولی تا حالا کدومتون به این عمل می کنید.
بریم سر اصل مطلب -----> تو دوس دختر داری ولی به هیچ وجه برات قابل قبول نیست که خواهرت هم دوس پسر داشته باشه یا تو ازدواج کردی و قبلا دوس دختر داشتی ولی به هیچ وجه برات قابل قبول نیست که زنت هم قبلا دوس پسر داشته باشه.
خوب عزیز گه برای تو این چیز ها قابل قبول نیست چرا می ری دنبال دوس دختر خوب نرو .
حالا شما که چنین رفتاری داری و بر فرض با دوس دختر داشتی و باهاش ازدواج هم کردی یقیین داشته باش که دچار مشکل می شی زود به اون شک می کنی یا می گی نکنه قبل از من با کسی دیگه ای دوس بوده باشه.
خوب اگه تو چنین رفتاری داری بهتره بری ازدواج سنتی بکنی خیلی راحت .

۶.۲۵.۱۳۸۹

بررسی آمار طلاق و آیا با ازدواج مدرن رابطه ای دارد؟

این پست رو برای نظری که یاسر آقا در قسمت (ازدواج مدر وازدواج سنتی ) دادن گذاشتم.
این آمار طلاق در کشور های مختلف جهان هست برگرفته شده از سایت http://www.nationmaster.com/ جهت دیدن آمار در این سایت اینجا کلیک کنید.

و خوب چون این سایت آمار ایران رو نداشت من آمار ایران هم اضافه می کنم. این آمار توسط روزنامه صبح امروز در تاریخ 18 آذر 1378 هست.
خوب جمع ازدواج ها از سال 65 تا 78 میشه 5930022و از این ازدواج ها 490368 به طلاق منجر میشه. خوب اگه حساب کنیم میشه از هر 1000تا 82 تا طلاق گرفتن. پس جایگاه کشور ما میشه همون جایگاهی که کشور تونس داره.

خوب حالا می خواهیم نتیجه گیری کنیم که آیا آمار طلاق با ازدواج مدرن ربط داره با نه ؟
 متاسفانه کسانی که می خوان ازدواج مدرن رو روش غلطی نشون بدن می آن کشوری مثل امریکا رو مثال می زنن و می گن برید برید آمار رو ببرسی کنید.
خوب اگه اینجوری هست شما برید کشوری مثل ایتالیا رو بررسی کنید و با ایران مقایسه کنید . خوب تو ایتالیا هم که ازدواج مدرن رواج داره. چرا با اون مقایسه نمی کنید . ایتالیا که آمار طلاقش از ایران کمتره خوب.
آخه عزیز من طلاق به خیلی چیز بستگی داره اصلا ربطی به ازواج مدرن نداره البته من هم می گم که این لوس بازی هایی که تو ایران مد شده و این دختر بازی و شماره دادن و ... اینا رو من اصلا من ازدواج مدرن نمی دونم . البته این رفتار ها هم جای بحث داره.
شما بیایید مهریه رو خیلی خیلی زیاد کنید ببیند آمار طلاق کم میشه می گم که طلاق به خیلی چیز های دیگه بستگی داره که این یکی از اونها هست .

رابطه در ایران و رابطه در غرب

به قول یکی از آقایون ما از غرب لوله کشی کردیم به کشور خودمون ولی زدیم به فاضلاب اونها...

...
به یققین می تونیم بگیم که فرهنگ دوس پسر و دوس دختر از غرب وارد شده ولی چه جور وارد شده مهمه . به صورت صحیح یا غلط یا ناکامل خوب برا اینکه ببینیم چه جور وارد شده تفاوت ها رو بررسی می کنیم.


تو کشور ما وقتی دوس پسر یا دو دوس دختر داری از ترس به خانوادت نمی گی خیلی مخفیانه و با ترس و لرز باهم رابطه دارین در صورتی که تو کشو رها ی غربی خانواده ها از کار بچه هاشون مطلع هستن و ترس و لرزی هم تو کار نیست . خوب حالا خودتون قضاوت کنید اگه تو کشور ما خانواده ها تعصبی نداشتن و از کار بچه هاشون باخبر بودن رابطه تو کشور ما سالم تر بود یا نه ؟

خوب تو کشور های غربی هدف از رابطه دختر و پسر آشنا شدن برای ازدواج هست در حالی که من می تونم بگم که بیشتر رابطه های دوستی تو کشور ما برای ازدواج نیست. به خصوص پسر ها که بیشتر شون به فکر ازدواج نیستن ولی دختر ها باز هم تو این مورد بهترن.

تو کشور های غربی شما هیچ جا نمی تونی ببینی که پسر ها تو خیابو شماره بدن به دختر ها ولی تو ایران خودمون می تونی ببینی که تمام شعور و تمام وجودشون رو می زارن تو به تیکه کاغذ و پخش می کنن تو خیابون .

خوب تفاوت های زیادی وجود داره من چند تاشو گفتم شما بقیه اش رو تو بخش نظرات بگین.

ولی واقعا چرا اینجوریه :

من به جرات می تونم بگم همه اینها هیچ کدومش تقصییر مردم ما نیست بلکه انعکاس قوانین و هنجار های جامعه خودمونه یعنی اگه همین قوانین و هنجار ها تو اورپا هم پیاده بشه همین رفتار ها بلکه شاید بدتر از این هم اتقاق می افتاد.

از دوران دبستان تا دبیرستان مدرسه دختر ها و پسر ها جداست بعد یهو اینا رو تو دانشگاه دختر و پسر می رن سر یه کلاس... خوب شما چه انتظاری داری ... خودت قضاوت کن

صف نانوایی ها جدا

حتی ما رو نهی کردن که بهم نگاه بکنیم

و

.

.

.

واقعا شما چه انتظاری از مردم این ملت داری من که می گم با توجه به این رفتار ها ما خیلی با تمدن و با فرهنگ هستیم اگه این قوانیین و هنجارها توی کشور ها ی غربی بود جامعه اونها منفجر می شد.

خوب درس میشه امید خدا

کارت شارژ واست نمی خرم

 ما فکر می کردیم که با کارت شارژ می شه ایرانسل و همراه اول رو شارژ کرد نگو که در بعضی وقت ها می شه دوست دختر تون رو هم شارژ کنید البته همه نوع دوس دختر رو نمی گم از بعضی نوع دوس دختر ها صحبت می کنم .
کارت شارژ هم از مقوله هایی هست که حالا مد شده نمی دونم ما پسر ها برای کجای این دختر ها باید کارت شارژ بدیم . خاک تو سر شما دختر هایی که کارت شارژ از پسر های بدبخت می گیرید و فکر می کنید اون پسره رو خر کردید. بدبخت ها شما تمام شعورتون دارید می فروشید به یه کارت شارژ البته درسه شما پسره ها رو تبدیل به خر می کنید و از اونها کارت شارژ می گرید ولی براتون متاسفم که تمام شعورتون رو به یک خر فروختید.
شما پسر ها چرا خر می شید آخه مگه باید به این دختر ها باج بدید که با شما دوس باشن اصلا تا حالا فکر کردید برای چی با دختر دوس هستی مگه کمبود داری ولش کن این دختررو .
تو همه جای دنیا اگه یه پسری دختری  رو دوس داشته باشه و با هم دوس باشن پسره برای دوس دخترش هدیه می خره دختره هم واسه دوس پسرش هدیه می خره و هم دیگه رو غافلگیر میکنن حالا نمی دونم اینجا مد شده دختره می گه اگه می خوای من باهات دوس بمونم یه کارت شارژ واسم بخر.... برو بابا خیال می کنی چه خبره حالا شاید تو خوشکل باشی که چی؟ ... شما هستی که آبروی عشق رو بردین.