نظر دادن

چون دیدم اغلب دوستان برای نظر داد ن مشکل پیدا می کنن فقط کافی هست جمله پایین رو بخونن.

برای نظر دادن ابتدا هویت خود رو مشخص کنید.

۷.۰۸.۱۳۸۹

زندگی سگی ما

از وقتی چشمام باز شد گفتن مسلمونی . گفتن قانون اسلام قانون خداست و بی چون چرا باید قبول کنی
شروع کردن به تفسیر اسلام واسه ما.
اگه پسر بودیم گفتن سرت رو زیر بنداز نگاه نکن که آتیش جهنم تو رو می سوز و اگه دختر بودیم گفتن نگاه نکن روسریت رو سر کن که خدا تو رو از موهات در قیامت آویزون می کنه. ما را تفکیک کردن خواهر ها جدا برادر ها جدا . هر جا رفتیم دو تا تابلو می دیدم که می گفت خواهر ها از این ور برن و برادر ها از این ور جامعه ما پر شده بود از این تابلو ها
حسرت دل ما رو گرفت . حسرت دیدن یکی از جنس مخالفمون حسرت حرف زدن با اونها
برای ما دنیا اونها دنیایی بود ناشناخته
لاس زدن واسمون شد نعمت
عشق واسمون شد حسرت
دین واسمون شد زندان

حتی اسم دوست پسر و دوست دختر جز اسم های رکیک جا افتاد

آخر رابطه ها با این حال اوضاع شکل گرفت ولی تو خلوت , با ترس , و بعضی از ما ها که هنوز حرفهای اونها رو باور داشتیم با احساس گناه
باید هم از دست مامور فرار می کردیم و هم از دست خانواده
خیلی ها به اصطلاح آبروشون رفت خیلی ها تو سری خوردن

ای کاش خانه ام رو می گرفتن تمام زندگیم رو از من می گرفتن ولی عشق رو از من نمی گرفتن

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام سحرم،از این مطلب خوشم اومد آقا بردیا می خوام بیشتر باهاتون آشنا بشم اگه شما هم مایلید این ID منه برام OFF بزارید خوشحال می شم.بای