نظر دادن

چون دیدم اغلب دوستان برای نظر داد ن مشکل پیدا می کنن فقط کافی هست جمله پایین رو بخونن.

برای نظر دادن ابتدا هویت خود رو مشخص کنید.

۱۰.۲۰.۱۳۸۹

زنان پیغمبر ( این مطلب از جای دیگر گرفته شده )


محمد و زنان 1
نگارنده: شهاب الدمشقی
"حبب الی من دنیاكم الطیب و النساء و جعلت قرة عینی فی الصلاة‌"
عزیزترین های دنیای شما نزد من غذاهای خوشمزه و زنان هستند كه در هنگام نماز نور چشمم هستند ( روایت شده در النسائی و الحاكم به روایت از انس و همچنین به گفته صحیح با شرط مسلم )
اطلاعاتی كه از منابع تاریخی بدست آمده نشان میدهد كه محمد دوران زندگی خود را در زهد و پاكی به سر برده و برخلاف جوانان هم سن و سال خود غرق لذتهای جنسی نشده بود، اولین تجربه جنسی زنگانی او ازدواجش با خدیجه بود كه حدود 15 سال از او بزرگتر بود( محمد در سن 25 سالگی با خدیجه 40 ساله ازدواج كرد) .
 
محمد 25 سال با خدیجه زندگی كرد و در این مدت نسبتا طولانی اصلا به فكر ازدواج مجدد یا داشتن زن صیغه ای نیافتاده بود، با اینكه این امر در مجتمعی مثل مكه آن زمان امری رایج بوده..اما به محض وفات خدیجه انقلاب و دگرگونی در شخصیت محمد به وقوع پیوست.. او در طی مدت 13 سال بعد از وفات خدیجه با 11 زن ازدواج كرد و حتی با 9 تای آنها همزمان زندگی میكرد. بدیهی است كه این سؤال برای هر كنجكاوی پیش می آید كه راز این تغییر بزرگ در زندگی شخصی محمد چه بوده؟!
خانم دكتر ? سلوی بلحاج الغایب? در كتاب خود ? دثریتی یا خدیجه ? ( مرا پوشش بده ای خدیجه) می گوید: به نظر من خدیجه با قدرت معنوی و مادی برترش نسبت به محمد مانع از ایجاد این فكر در محمد شد كه برایش هوو بیاورد، خدیجه برای محمدی كه هم یتیم بود و هم بینوا از یكسو همسر و مادر بود و از سوی دیگر عائله مند (‌مادر خرج) ، ? ووجدك عائلا فاغنی? (‌همانا ترا نیازمند دید پس بی نیاز ساخت )‌ ? آیه قرآنی? . بدین طریق با توان شخصیتی خود بر محمد مسلط بود، و با این شرایط برای محمد دشوار می نمود كه به دیگری فكر كند وبرای خدیجه هم ممكن نبود كه به هوو و یا كنیزی رضایت دهد، (أمه ص 107)
بعد از مرگ خدیجه ، محمد نخست با یك زن نسبتا مسن به نام ? سوده بنت زمعه ? ازدواج میكند و بعد او را طلاق میدهد.. یا نیت طلاقش را ( طبق برخی از روایات ) بعد از پیر شدنش داشته.. پس سوده به محمد التماس میكند كه اورا باز گرداند ( یا از فكر طلاق منصرف شود) در مقابل شب خودرا به عائشه كه سوگلی محمد بود ببخشد.. پس محمد موافقت میكند و سوده به همسری در سایه تبدیل می شود. ]محمد هر شباه روزی را در منزل یكی از همسرانش به سر میكرد و اكثرا سعی میكرد كه نوبت را رعایت كند مگر در مواردی اندك كه بعضی از آنها مایه آبروریزی هم برای او شده بود، باید به این نكته اشاره كرد كه این امر نه بخاطر خصلت عادلانه پیامبر خدا بوده بلكه به خاطر رسمی بوده كه اعراب از زمان جاهلیت داشته اند [
این ازدواج راه را برای ازدواجهای بعدی محمد باز میكند و پیامد آن همسران دیگر است و اگر كمی انصاف به خرج دهیم باید بگوییم آنچه شخصیت محمد را متحول ساخت یكی وفات خدیجه ( مانع بزرگ روانی ) و دیگری پست و مقام سیاسی جدید او به عنوان پیامبر و رهبر سیاسی و فرمانده نظامی بود. چنانكه فرمانده در غنائم جنگی نیز سهمی دارد كه لزوما زنها هم جزو آن سهم بوده اند ( مانند صفیه دختر حیی و جویریه دختر الحارث ) ، محمد دیگر به زندگانی عیش و نوش بازگشته بود ، همان زندگانی كه تمام همتایان او در آن پست سیاسی و آن جایگاه رهبری داشته و دارند. محمد هم از این قاعده مستثنی نبود و به دنبال افزایش دادن تعداد همسران و هم بسترانش شد اگر چه این كار او در چارچوب قانونی اخلاقی و مذهبی بود.
البته نوشتارهای اسلامی معاصر سعی میكنند توجیهاتی را درباره این تعداد زیاد ازدواجها ارائه دهند بنابراین می بینیم كه درجایی این ازدواج بر طبق منافع اجتماعی توجیه می شود و در جای دیگر همسو با منافع سیاسی و دیپلماتیك آن زمان و گاهی هم برقرار كردن نظم و قانون معین و یا حتی برای نرم كردن دلهای مشركین و كفار و جذب آنها به اسلام.. و یا غیره.. بدین ترتیب تعداد توجیهات به اندازه تعداد همسران او زیاد می شوند اما بعد اجتماعی این بخش از زندگی محمد همچنان پنهان می ماند . واضح و روشن است كه این توجیهات را نوشتارهایی از نویسندگان اسلامی به گونه ای رهبری می كنند تا بدان جا كه در بسیاری از موارد مصنوعی و ساختگی به نظر می رسند واینجا سؤالاتی در ذهن پیش می آید:
اگر در پشت پرده هر ازدواج محمد حكمت و هدفی سیاسی یا دینی ویژه ای بوده پس چرا محمد از این روش ( روش ازدواج‌)‌ در آغاز فراخوان و دعوت اسلام گرایی خویش و در زمان زندگی خدیجه استفاده نكرد؟ تا دلهای مشركین را جذب كند و از آزار آنها در امان باشد ، و یا اینكه قوت قلبی برای دوستان خود و هم پیمانان خویش از طائفه مؤمنین باشد یا اینكه برای تحقق بخشیدن به منافع سیاسی یا دینی ا ز آن استفاده كند چه بسا كه در آن دوران آغازین فراخوان شرایط برای او سختتر و بسی دشوارتر می نمود!
در حقیقت در اینجا نكته مهمی است كه اسلامیون نه تنها در اجتناب از آن اصرار می ورزند بلكه سعی در پنهان نمودن آن نیز دارند ! و آن وجه تشابه مشتركی است كه تقریبا در تمامی ازدواجهای محمد بوده و آن ? زیبایی ? است. محمد هم یك انسان بوده و همانند تمامی مردان عاشق زیبایی ، (‌ ? ابن الجوزی? می گوید: عایشه را انتخاب كرد چون اعجاب برانگیز بود، و زینب را پس از دیدار تحسین كرد و با او ازدواج كرد، همچنین در انتخاب شكار خویش كافی بود هر زنی را برای او وصف میكردند تا به خواستگاریش میرفت همانند ? صفیه? . ? صید الخاطر:18?) . روشن است كه زیبایی و قشنگی نزد اكثر زنان محمد وجود داشته برخلاف آنچه كه نوشتارهای كلاسیك مذهبی تلاش می كنند سیمائی متفاوت از زنان محمد ارائه دهند به عنوان مثال: واژه هایی همچون ? بیوه زنان? یا ? مطلقه? هایی كه به علت عدم داشتن زیبایی نمی توانستند مورد توجه قرار گیرند .( زنان پیامبر نوشته محمد أبوبكر: ص12)
برای اینكه بیشتر با حالتهای روانی محمد در هنگام گزینش همسر یا بهتر بگوییم همسران آشنا شویم بد نیست به روایاتی كه دراین زمینه از اصحاب و یاران و همچنین همسر حسود او (عایشه‌) در كتابهای تاریخ آمده نمونه هایی را بازنگری كنیم و بپردازیم به مختصری از علت انتخاب این همسران توسط او، امید است كه بتوانم به زودی درباره روش گزینش و به همسر گرفتن این زنان هم در نوشته های بعدی نقشی در روشن نمودن این بخش از زندگی محمد ایفا كنم.
تصویری از زنان محمد،
ام سلمة،
عایشه : هنگامی كه پیامبر با ام سلمه ازدواج كرد بسیار ناراحت شدم و از اینكه مردم زیبایی او را وصف میكردند ناراحتی من دوچندان شد، پس برای دیدنش بی تابی كردم و هنگامی كه او را دیدم چندین برابر آنچه را كه از حسن و زیبایی اش برایم گفته بودند را دراو دیدم. (‌المنتظم:208/3)
زینب دختر جحش،
? زنی بود زیبا..( الطبری 2/232) ? یك بار محمد برای دیدن شوهر زینب ? زید? كه پسر خوانده خویش نیز بود به در منزلش رفت و زینب را با پوششی خانگی و نیمه عریان دید پس سرش را پایین انداخت و زید را خواست زینب جواب داد: ای پیامبر اینجا نیست.. بفرما داخل.. پیامبر خودداری كرد وهنگامی كه پیامبر از او درخواست كرد رفت و با عجله لباسش را پوشید اما پیامبر مجذوب او شد و برگشت و زیر لب زمزمه ای كرد و گفت :‌? سبحان الله العظیم مصرف القلوب..? ( پناه میبرم به پروردگاری كه بازدارنده دلهاست) پس زید به نزد پیامبر آمد و گفت:‌شاید زینب را پسندیده باشی؟ پیامبر در جواب گفت :‌همسرت را نگه دار، پس از آن زید زینب را ترك كرد و پیامبر او را به عقد خویش در آورد.( الطبری 2/231) اما ?القرطبی? اضافه میكند : روزی (ص) نزد زینب آمد و زید را خواست پس زینب از جا برخاست و سفید و زیبا و خوش اندام بود و یكی از زیباترین زنان قریش به شمار می آمد، پس اورا پسندید و گفت :‌?سبحان المقلب القلوب? ( پناه میبرم به پروردگاری كه دلها را دگرگون می كند).. وگفته شده كه خداوند نسیمی را فرستاده تا حجاب میان پیامبر و زینب نیمه عریان را كنار بزند پس هنگامی كه زینب را دید مهر او در دلش افتاد.(‌القرطبی در تفسیر آیه 37 از سوره الاحزاب) . ( البته روایات در این زمینه بسیارند و متفاوت اما این اختلاف نظرها همگی در جزئیات است )
متن كامل آیه 37 سوره الاحزاب:? واذ تقول للذی انعم الله علیه و انعمت علیه امسك علیك زوجك و اتق الله و تخفی فی نفسك ما الله مبدیه و تخشی الناس و الله احق ان تخشه فلما قضی زید منها و طرا زوجناكها لكیلا یكون علی المؤمنین حرج فی ازواج ادعیآئهم اذا قضوا منهن و طرا و كان امر الله مفعولا? ( و چون تو با آنكس كه خدایش نعمت اسلام بخشید و تواش نعمت آزادی ?‌ یعنی زید حارثه‌‌ ? و بنصیحت گفتی برو زنی را كه همسرت است ( زینب دختر عمه پیغمبر) نگهدار و از خدا بترس و ? طلاقش مده? و آنچه دردل پنهان داشتی خدا آشكار خواست و تو از مخالفت و سرزنش خلق ترسیدی و از خدا سزاوارتر بود كه بترسی پس ما هم چون زید از آن زن كام دل گرفت ? طلاقش داد? او را بنكاح تو در آوردیم تا بعد ازاین مؤمنان در نكاح زنان پسر خوانده خود كه از آنها كامیاب شدند ? وطلاق دادند? بر خویش گناهی نپندارند و فرمان خدا بانجام رسید).
جویریة بنت الحارث،
در سال ششم هجری به غنیمت گرفته شد، از خاطرات عایشه: ? هنگامی كه پیامبر غنائم?بنی المصطلق? را تقسیم میكرد ?جویریه? در قرعه ای بنام ?ثابت بن قیس الشماس? ثبت گردید پس صیغه او شد، و زنی بود زیبا و با نمك و هركه او را میدید در دلش می نشست، او ناراحت نزد پیامبر آمد و ازاو دراین قرعه و سرنوشت خود كمك خواست ، به خدا سوگند تا او را كنار در اتاقم دیدم از او بدم آمد ـ از روی حسادت‌ - و دانستم كه پیامبر هم آنچه را كه من دیده ام خواهد دید!! پس هنگامی كه وارد شد گفت: ای پیامبر خدا من جویریه دختر الحارث سرور و مهتر قومش هستم و دچار بلائی شده ام كه از شما پنهان نمی باشد پس آمدم تا به من در این قرعه ای كه بنامم افتاده یاری دهی . پس پیامبر به او پاسخ داد: اگر بهتری ترا باشد می پذیری؟ او گفت :‌و او كیست ای پیامبر؟ به او جواب داد: ترا از این محكومیت آزاد میكنم و با تو ازدواج میكنم، جواب داد : بله موافقم . قابل ذكر است كه جویریه در آن هنگام 20 ساله بود. (‌سیره ابن هشام : 2/294)
صفیه بنت حیی،
او یهودی تبار و زیبایی بی همتا بود (‌نورانی ترین در میان زنان، الاصابه :‌8/126) ، محمد او را از میان غنائم خیبر برگزیده بود ( تفسیر ابن كثیر:3/823)، و منتظر بازگشتش به مدینه نماند و در میان راه با او همبستر شد!! ( السمط الثمین:81) . ]گویا در این شرایط بازهم منافع سیاسی و حكومتی اسلام در میان بوده!![
عایشه،
او یك حالت منحصر به فردی بود و جای بسی تأمل دارد، محمد اورا در سن 6 سالگی به عقد خویش در آورد و هنگامی كه دختری 9 ساله بود با او همبستر شد.. سن محمد در آن هنگام 52 سال بود یعنی تقریبا هم سن پدرش و رابطه میان محمد و عائشه بیشتر شبیه به بچه و پدر بزرگش بود. اینطور كه از شواهد پیداست محمد این مسئله را متوجه شده بود پس او را آزاد گذاشت تا دوران بچگی اش را همانگونه كه میخواهد سپری كند و این امر در روحیه و روان او اثرات منفی خطرناكی را بدنبال داشت كه تاثیر آن حتی در تاریخ اسلام و برخی از تصمیم گیریهای مهم سیاسی به خوبی روشن است. و روایت كرده اند كه عایشه عروسك بازی را دوست می داشت ـ‌همانند بقیه بچه ها ـ‌ و با اینكه اوهمزمان همسر و بچه بود محمد دوستان هم سن و سالش را دعوت می كرد تا با او بازی كنند. عایشه سفید رویی زیبا بود و محمد گاهی او را ?حمیر? یعنی قرمزی و گاهی بور میخواند.
سوده و حفصه،
جای دارد در میان زنان محمد كمی از سوده وحفصه نیز بگوئیم،
سوده دومین همسر محمد پس از خدیجه بود و او بیوه زنی مسن بود كه زیبایی چندانی نداشت و به قول معروف آش دهن سوزی نبود بدین ترتیب بدیهی است كه نمیتوانست راهی به دل محمد بیابد (‌او مردی بود عاشق زیبایی) ، پس محمد تصمیم به طلاق دادنش می گیرد‌‌ ( روایات بسیاری طلاق او را تأیید می كنند ) ولی همانطور كه گفته شد او با التماس كردن و بخشیدن شب خود به عایشه او را ازاین كار منصرف می كند ، و فقط سرپناهی برای خود نگاه می دارد.
اما حفصه ، او دختر عمر بود ]همان عمر معروف كه دشمن اسلام معرفی می گردد[ او هم همچون سوده به اندازه كافی زیبایی نداشت و دیگر لازم به ذكر نیست كه چه مشكلات بزرگی میان محمد و حفصه بوده، و از بسیاری از روایات نقل شده كه اورا بیش از یكبار طلاق داده( ابن كثیر:829) ]جای دارد در اینجا برای روشن شدن ذهن خواننده ایرانی یك توضیح مختصری بدهم كه تا به امروزهم در میان تازیان كه یكی از قوانین اسلامی هم می باشد رسم است كه زن را فقط به مجرد جاری كردن لفظ ?طلاق? مطلقه به شمار می آورند و بر مرد خود حرام میگردد مگر اینكه مرد دوباره او را بازگرداند و او اینكار را فقط برای سه بار میتواند انجام دهد نه بیشتر مگر اینكه محلل شرعی وجود داشته باشد، پس خواننده گرامی از بكار بردن جملاتی همچون چندین بار طلاق و طلاق و بازگشت زیاد شگفت زده نشود[ . اما محمد نتوانست حفصه را كاملا ترك كند شاید بخاطر اینكه او دختر مرد با نفوذی مثل عمر بوده.
و در پایان روایتی از ?اسماء دختر النعمان الجوئیه? است كه نشان میدهد محمد میخواسته با او ازدواج كند ولی پس از توطئه عایشه كه توانسته بود اسماء ساده لوح را قانع كند تا هنگامی كه محمد به او نزدیك میشود پناه ببرد به خدا(أعوذ بالله بگوید) از این كار خود سرباز زد، اما چرا عایشه دست به چنین دسیسه ای زد؟ خود عایشه در این باره می گوید: اسماء یكی از زیباترین زنان بود، پس ترسیدیم ( منظور همه همسران) كه برای رسیدن به او ــ محمد ــ بر ما چیره شود.(السمط الثمین :‌126)
ماریة‌ القبطیة،
شاید بد نباشد به جز زنان پیامبر به یك حالت استثنائی هم اشاره ای هر چند كوتاه داشته باشیم و او ماریای زیبا است، ?ماریا? همسر نبود بلكه كنیزو صیغه ای بود و محمد با دیگرانی همچون او همبستر می شد چون پیامبر رحمت و انسانیت به 11 همسر اكتفا نكرده بود بلكه زنانی رانیز به حرمسرای خود افزوده بود. از اصحاب سیرت(‌چون زادالمعاد)‌ نقل شده كه محمد چهار صیغه ای داشت كه البته مشهورترین آنها در تاریخ ? ماریه القبطی? بوده به دو علت یك آنكه مادر تنها پسرش ابراهیم بوده و دیگری اینكه او قهرمان داستانی شگفت آور بوده ، جای دارد چكیده ای از این داستان را با هم بخوانیم: روایت است كه ماریا به زنا با پسر عموی خویش ?مأبور القبطی? متهم شده بود و هنگامی كه محمد از موضوع مطلع گردید بسیار خشمگین شد و بدون اینكه سعی در تحقیق و بازجوئی كند دستور قتل مأبور را صار میكند و علی ( امام رحمت ) را مامور اجرای این قتل می كند، علی هم سراسیمه برای اجرای حكم الهی به دنبال ?مابور? میرود و او را در بركه ای در حال استحمام میبیند، پس با صدای دلخراشش نعره میزند:]تمامی این اوصاف برگرفته از متن نسخه اصلی است و نویسنده از استفاده از این واژه های خشن بی گناه است[ بیا بیرون ای دشمن خدا تا سرت را از تنت جدا كنم . پس بیچاره مابور هراسان لخت و عریان از بركه بیرون می آید و علی به او نگاهی می اندازد (‌كسی كه گویند در تمام دوران زندگانیش حتی به عورت خود هم نگاه نكرده بود )‌ و متوجه می شود كه مابود خاجه و اخته شده است (‌در روایت مجبوب آمده است: مقطوع الآلة ـ منظور البته آلت تناسلی است ـ ) پس نزد پیامبر باز میگردد و به محمد مژده می دهد و محمد را خوشحال میكند تا بدانجا كه محمد فریاد می زند : بیگناهی ماریا ثابت شد? اگرچه در رابطه با این داستان قلمها گاهی زیاده روی كرده اند و حتی برائتی ( بی گناهی‌) را كه در سوره ? النور ? آمده را مربوط به داستان ماریای زیبا می دانند.
نویسنده: شهاب الدمشقی
برگردان: كیانوش
منبع:
http://ladeeni.net/pn/Article28.html
نكته،
در برگردان این نوشته تلاش نمودم كه ذهن خواننده ایرانی را نسبت به مسائل و قوانین تازیان آن زمان كه برخی از آنها هنوز هم پا برجاست روشن سازم ولی یك نكته هم در پایان اضافه كنم كه در زمان جاهلیت مرد برای گزینش همسر خود نمیتوانسته او را پیش از عقد ببیند و فقط از راه وصف و توضیحی كه برایش می دادند به خواستگاری می رفته ، البته این شامل حال كنیزان و غنائم جنگی نمی شد چون به هرحال آنان را در معرض دید قرار می دادند

هیچ نظری موجود نیست: